حضرت زهرا(سلام الله علیها)، الگوی زنان عالمتاریخ پخش: 12/12/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چون
بحث را ایام شهادت حضرت زهرا(س) میشنوید، یک سلام چند ثانیهای به حضرت
زهرا داشته باشیم. من سلام میکنم شما هم پای تلویزیون سلام کنید. «السلام
علیک یا فاطمه بنت رسول الله، السلام علیک و رحمه الله و برکاته»
1- عصمت حضرت زهرا، ضامن سیره و سخن آن حضرت
فاطمه
زهرا دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم است. به عبارت دیگر دختر نبوت،
همسر ولایت و مادر امامت است. اول شهید ولایت است. کسی که در راه دفاع از
شوهرش شهید شد. زهرا الگوی ماست. اگر چهارده معصوم زهرا در بینشان نبود،
زنها الگو نداشتند. میگفتند: چهارده معصوم همه مرد بودند، خبر از دل ما
نداشتند، هی گفتند: بچه داری، خانهداری، شوهر داری. اگر یکی از اینها زن
بود و خبر از دل ما داشت، اینقدر کار زنها را مشکل نمیکرد. زهرا
خانهداریاش، بچهداریاش، شوهرداریاش، امام حسن میگوید: یک شب مادرم
عبادت میکرد تا صبح به دیگران دعا میکرد. گفتم: فقط به دیگران دعا کردی.
فرمود: «الْجار ثُمَّ الدَّار» از این استفاده میکنیم که یک خانم نباید
خودش را ببیند. عروسی من نیامد، من هم عروسی او نمیروم. برای دخترم کادو
نیاورد، من هم برای دخترش کادو نمیبرم. ول کن، معامله نکن! کاری دستت هست
بکن. چشم به دیگران نداشته باش، چون این کار را کرد، پس من هم این کار را
میکنم. معامله نکنید. با خدا معامله کنید. حتی یک کلمهی زشتی هم شنیدید،
به حساب خدا بگذار و قورتش بده. آدمهایی که کینه دارند میگویند: حالا که
این به من فحش داد و جسارت کرد و ما را تحقیر کرد، ما دیگر نگاهش نمیکنیم و
محلش نمیگذاریم. این آدمها به چند آیهی قرآن عمل نکردند. 1- «خُذِ
الْعَفْو» (اعراف/199) همدیگر را عفو کنید. میگوید: نمیخواهم عفو کنم. من
از سرش نمیگذرم. من روز قیامت یقهاش را میگیرم. بابا ولش کن. «خُذِ
الْعَفْو». قرآن میگوید: «مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72) یک چیزی هم شنیدید،
با کرامت بگذر، به روی خودت نیاور. به این آیه عمل نمیکنند. «وَ إِذا
خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) یک آدم جاهل و نااهلی
یک حرف چرتی زد. «قالُوا سَلاماً» با مسالمت بگذر. به دل نگیر. «وَ
أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ» (اعراف/199) اعراض کن. فکر نکن! نه! من خانمی
مقاوم هستم. من مردی مقاوم هستم. نخیر مقاوم نیستی. چند تا آیه قرآن را
زیر پا گذاشتی. «خُذِ الْعَفْو»، «مَرُّوا کِراماً»، «قالُوا سَلاماً» یک
مقداری از بزرگان یاد بگیریم.
2- انفاق و بخشش در شب عروسی
فاطمه
زهرا کار را در خانه با کنیزش تقسیم کرد. نگفت: من خانم هستم و تو کنیز
هستی. فقیر در راه یک پیراهن کهنه خواست. فاطمه زهرا پیراهن عروسیاش را در
راه درآورد و داد. فرمود: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا
مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) آنچه دوست داری را بده. این لباس را دوست
نداری به فقیر بدهی. این تنگ است، رنگش رفته، از مد افتاده، به فقیر بده!
آنچه را دوست داری به فقرا بده. نه آنچه را میخواهی دور بیاندازی. حضرت
زهرا معلم خانمها بود. مثل شما خانم معلمها، در کارهای رسمی حضرت زهرا
تعلیم و تربیت و تفسیر قرآن بود. وقتی پیغمبر میخواست به کفار نفرین کند،
به فاطمه گفت: تو بیا آمین بگو. یعنی نابودی کفار بند به دعای پیغمبر است و
دعای پیغمبر بند به آمین زهراست. خیلی مهم است. نابودی کفر وصل به دعای
پیغمبر و دعای پیغمبر وصل به آمین فاطمه زهراست. آیهی مباهله، این خیلی
مقام است.
فاطمه زهرا
اهلبیت پیغمبر است. «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ
الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (احزاب/33) یک
محاکمهای که فاطمه زهرا، یک دادگاه خیلی مهم صدا کرد. چه صدایی کرد، چه
خطبهای خواند. اسرار عبادتها را گفت. فلسفهی نماز چیست. فلسفهی روزه،
دلیلهای عبادت را بیان کرد. عشق به ملاقات خدا، لحظهای که پیغمبر داشت از
دنیا میرفت، فاطمه دید پدرش دارد میرود. به گریه افتاد. یک چیزی در گوش
فاطمه گفت، خندید. گفتند: وسط گریه خندیدی؟ گفت: بله، به من گفت: اولین کسی
که به من ملحق میشود تو هستی فاطمه جان!
3- تلفیق دین و سیاست در سیره حضرت زهرا
این
شعار را یکوقت بعضیها میدادند و هنوز هم دنبالهاش را بعضی میگویند.
میگویند: دین از سیاست جداست. اگر دین از سیاست جدا بود، فاطمه شهید
نمیشد. میگفت: مردم بروند نماز بخوانند، چه کار داریم که حکومت دست چه
کسی باشد؟ چرا فاطمه زهرا برای دفاع از حکومت شوهرش سیلی خورد؟ بازویش آسیب
دید و شهید شد. اصلاً چهارده معصوم ما غیر از امام زمان که دسترسی به او
پیدا نکردند، همه شهید شدند برای اینکه ... اگر در یک اتاق نماز میخواندند
کسی اینها را شهید نمیکرد. در قرآن حدود پانصد آیه سیاسی داریم. من یک
کتابی دارم آیات سیاسی توسط یکی از آقایان دکترای سیاست و فارغ
التحصیلهایشان نوشته شده است. از تفسیر نور آیات سیاسی را نظام بندی
کردند، چاپ کردند. حدود پانصد آیه سیاسی گیر من آمده و من هم خیلی نه سیاسی
و نه فقیه هستم. اما به عنوان طلبه عادی یک کاری کردیم پانصد آیه سیاسی
تقریباً در قرآن داریم. کسی که میگوید: دین از سیاست جداست، یعنی پانصد
آیه را باید از قرآن حذف کنیم. یک حرفهایی میزنیم نمیفهمیم که آثار این
حرفها چیست. اگر دین از سیاست جدا بود، فاطمه زهرا خطبه نمیخواند.
فاطمه
زهرا یک اصل را ثابت کرد. آخر گاهی وقتها میگوییم: بابا صدایت به جایی
نمیرسد حرف نزن. تو یک نفر هستی و صدایت به جایی نمیرسد. حضرت امیر
فرمود: «لا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» (نهج
البلاغه، حکمت 201) اگر راه حقی بود، دیدید مردم کم هستند، از کمی مردم
نترسید. یک کم هستی حرفت را بزن. فاطمه زهرا در جریانی قرار گرفت که طرفدار
شوهرش چند نفر بیشتر نبودند. شاید به عدد انگشتهای دست حضرت علی یار
داشت. اما فاطمه زهرا فریاد کشید از کمی نترسید. آنهایی که به زهرا سیلی
زدند، سرانشان، خواستند عیادت فاطمه زهرا بیایند. حضرت فرمود: راهشان
نمیدهم. راهشان نمیدهم یک مبارزه منفی با خلفا بود. اینها حضرت علی را
واسطه کردند. حضرت علی واسطه شد که میخواهند دیدن تو بیایند. حضرت زهرا
فرمود: «نفسی لک الوقاع، روحی لک الفداء» جان زهرا فدای علی! تو اگر واسطه
شدی، بگو بیایند. عیادت آمدند همین که نشستند حضرت زهرا رویش را آن طرف
گرفت، فرمود: شنیدید که پیغمبر فرمود: هرکس زهرا را اذیت کند، مرا اذیت
کرده است؟ بعد گفت: خدایا شاهد باش من از اینها راضی نیستم. خیلی مهم است
یک زنی که سر تا پا آتش است و آتش فشانی در خطبههایش میکند، اما وقتی
شوهرش میگوید: اینها مرا واسطه کردند، میگوید: من واسطه تو را کنار
نمیگذارم. این خیلی مهم است. در زنهای خودمان نگاه کنید. وقتی یک زن یک
دنده میشود، میگوید: نباید خانه فلانی برویم، فلانی نباید خانه ما بیاید،
دیگر هرچه شوهرش و برادرش و پدرش میگوید: بابا یک خرده کوتاه بیا،
میگوید: نخیر گفتم نیاید، نیاید. حضرت زهرا به قاتلین خودش گفت: راه
نمیدهم. ولی وقتی حضرت علی گفت: راهشان بده، گفت: «روحی لک الفداء» جان
زهرا فدای تو! چون تو واسطه شدی. خانمها یک دنده نشوید. آقایان یک دنده
نشوید. حالا یک چیزی گفتم، عذرخواهی میکنم. یک دنده نشوید.
فاطمه
زهرا ثابت کرد که زن میتواند با استدلال، با حکومت منحرف در بیفتد.
وصیتش، شب خاکم کنید، شب دفنم کنید، الی آخر... اینها را میدانید و من
میگذرم.
4- شیوه مناظره با منکران قیامت
حالا
برای زندگی ما، باید حساب کنیم خواهرها، هوا کم کم گرم میشود، بیبند و
باری و بد حجابی توسعه پیدا میکند. من یک محاسبه میخواهم بکنم ولو ممکن
است شنیده باشید. من خواهش میکنم این تکه از حرفم را زیادی گوش بدهید.
برای استدلال خوب است. نه استدلال برای حجاب، یکی نماز نمیخواند، خمس
نمیدهد، مکه نمیرود، حجاب ندارد، کار به دین ندارد، اصلاً میگوید: ول
کن. من دو روز زنده هستم میخواهم راحت باشم. استدلال از خودم نیست. از
امام رضاست. امام رضا فرمود: با آدمهای این رقمی که برخورد کردید،
دبیرستان، خوابگاه، فلان، آدمهایی که تسلیم نمیشوند، میگویند: هرطور
دوست دارم. کار ندارم خدا چه دوست دارد. میگوید: من لاک دستم را دوست
دارم. میگوییم: لاک بزنی وضویت اشکال دارد. میگوید: نماز نمیخوانم. خدا
چیه؟ لاک، لاک دستش برایش خدا شده است. امام رضا فرمود: با این آدمها چطور
بحث کنید؟ بحث اینطور باید باشد. بگویید: یا قیامت هست یا قیامت نیست. راه
سوم که نیست. یا قیامت هست یا نیست. اگر قیامت نبود، مذهبیها چقدر ضرر
کردند؟ روی تخته سیاه بنویسیم. نمیخواهد بنویسیم، حساب کنیم. ضرر
مذهبیها، در 24 ساعت، بیست دقیقه نماز خواندند. نماز صبح و ظهر و مغرب و
عشا در جمع بیست دقیقه میشود. اگر قیامت هم نبود بیست دقیقه از عمرمان را
تلف کردیم. ماه رمضان هم نهاری که میخواهیم ساعت یک و دو بخوریم، هفت و
هشت میخوریم. در سال سی روز نهار را عقب میاندازیم. لباسمان را هم بدحجاب
و با حجاب و بیحجاب نیم کیلو فرق دارد. چون دیگر بیحجابهای ما لخت
نیستند. لباسشان تنگ و نازک است. با آن لباسی که مذهبیترها میپوشند، در
یک کفه بگذارند، نیم کیلو فرق لباس است. نیم کیلو هم اضافه بار داریم. این
خانم هفتاد کیلو است، میشود هفتاد کیلو و نیم. اگر هم پولدار شد که یک
عمره میرود. پول یک موتور گازی و موتور هندا و موتور چه... اصلاً قیامت
نباشد مذهبی چقدر ضرر کرده است؟ بیست دقیقه نماز خوانده و در سال چند روز
نهارش را عقب انداخته است، نیم کیلو هم اضافه بار دارد. اگر قیامت نبود،
مذهبی ضرر نکرده است. ضررش همین است. اما اگر قیامت بود که به هزار و یک
دلیل هست، آدمی که نماز نخوانده چه خواهد کرد؟ «لا صدّق و لا صلى» نه نماز
خوانده و نه چیزی صدقه داده است. اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست،
آدمی که این رقمی میآید، خانمها این را تکرار میکنم. کار بعضی خانمها
تکراری است و تذکر ما هم باید تکراری باشد. زن ارزش دارد. اسلام گفته کسی
به زن نگاه کند که تمام زندگی زن را تأمین میکند. خانه، ماشین، تلفن،
موبایل، تلویزیون، یخچال، فریزر، لباس، خوراک، پوشاک، اگر تمام زندگی شما
را تأمین کرد حق دارد از شما لذت ببرد. این خانمی که خودش را در خیابان
حراج میکند، یعنی چه؟ یعنی مردم مفت مرا ببینید. زن مذهبی میگوید: من
قیمتی هستم، زن لا ابالی میگوید: حراج است. حراج کردن ارزش نیست. برهنگی
سیلی خداست. آدم و حوا را خدا گفت: گندم نخور. خورد لباسهایش ریخت. سیلی
که خدا به آدم و حوا زد، ریختن لباس بود. کمال نیست. حتی در بهشت که جای،
چون دیگر بهشت قلهی قلهی لذتهاست. «وَ حُورٌ عِینٌ، کَأَمْثالِ
اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ» (واقعه/22 و 23) دیگر آنجا جای لذت است. در عین
حال میگوید: برهنگی خوب نیست. «وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ» (حج/23)
یعنی در بهشت هم که جای کام گیری است، آنجا هم با لباس، «وَ لِباسُهُمْ
فِیها حَرِیرٌ» عفت مهمتر از زیبایی است. قرآن اول میفرماید: یک صلواتی
بفرستید. (صلوات حضار)
قرآن اول میفرماید: زنهای بهشتی عفیف
هستند. بعد میگوید: خوشگل هم هستند. اول میگوید: «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ
إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان» (الرحمن/56) هیچکس به حورالعینها دست
درازی نکرده است. هیچکس در اینها تصرف نکرده است. بکر بکر هستند. اول
میگوید: اینها پاک پاک هستند. بعد میگوید: «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ
الْمَرْجان» (الرحمن/58) شکلشان درخشنده است مثل یاقوت و مرجان هستند.
یعنی اول قرآن از عفت زنهای بهشتی میگوید. بعد از زیباییشان میگوید.
5- معیار و ملاک پوشش در اسلام
آقای
قرائتی چادر یا مانتو؟ رنگ لباس چطور باشد؟ دوختش، حجمش؟ ما اینها را ریز
نمیکنیم. یک کلمه قرآنی برای شما بخوانم. من معلم قرآن هستم. میخواهم
باشم انشاءالله. قرآن میگوید: «أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِن»
(احزاب/53) اطهر، طاهر. یعنی هرچه پاکتر است. رنگ لباس چه باشد؟ ببین در
جامعه چه رنگی پاکتر است؟ چه رنگی حواس را کمتر پرت میکند. چه رنگی چشم
چرانها را به خودش بیشتر جذب میکند؟ چه رنگی دلبر نیست. بگو: زن دلش
میخواهد آرایش کند. بله. ولی آرایش را باید... مثل لوله گاز، گاز دلش
میخواهد مشتعل شود ولی میگوییم: از مسیر خودش، از مسیر لوله، شیلنگ، چراغ
گاز، چون گاز در شیلنگ برود منفجر میشود. مسیر... «وَ لا یُبْدِینَ
زِینَتَهُن» (نور/31) خانم زینتش را نشان ندهد. بعد میگوید: زینت جزء ذات
زن است. جز ذات زن آرایش است. میگوید: خیلی خوب، «إِلَّا
لِبُعُولَتِهِن» میگوید: برای اینها زینت کن ولی برای غریبهها زینت نکن.
زن زینت را میخواهد، منتهی میگوید: مسیر زینت مسیر... گاز برای انفجار
است، منتهی میگوید: از مسیر خودش. «أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ» پس ملاک رنگ،
ملاک دوخت، نوع لباس، مد لباس، میگوید: چه چیزی پاکتر است.
حدیث
داریم نگاه که کردی «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس» (من
لایحضره الفقیه، ج 4، ص 18) نگاه که میکنی انگار یک تیری از شیطان است.
منتهی دل هوا میکند بعد رخنه میکند. بعد هی علاقه زیاد و زیاد میشود،
بعد دیگر مشکل است و نمیشود. بله، یکسری از زنها دیگر شوهر نمیخواهند،
«لا یَرْجُونَ نِکاحا» (نور/60) در قرآن داریم میگوید: بعضی زنها دیگر
از سن ازدواجشان گذشته است. برای آنها یک تخفیفاتی قائل شدیم. این دیگر
شوهر نمیخواهد. آن کسی که شوهر نمیخواهد، آن دیگر در حجابش تخفیف داده
شده است. «غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَة» (نور/31) میگوید: مردهایی هستند
دیگر آنها هم از مردی افتادند، اگر مردی از مردی افتاد و زنی از زنی افتاد،
برای مرد آیهاش این است «غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَة» آیه قرآن است. یعنی
مردی که دیگر از کار افتاده است. «لا یَرْجُونَ نِکاحا» یا زنی که از کار
افتاده است، برای آنها یک تخفیفاتی هست.
چون تابستان جلو است
من این را تکرار کنم. ما یک لحظه میخواهیم دین را کنار بگذاریم. اصلاً دین
را کنار میگذاریم. این چشمهایی که در خیابان باز است، من خواهش میکنم
اگر خانمها، امور تربیتی، معلمین، هر خانمی امشب پای تلویزیون است این طرح
را داشته باشد و برای دخترها بگوید. بگویید: قرائتی خودش گفته است.
بالاخره شبکهها زیاد است و همه همان ساعت نیستند. یک جمعی میشنوند. جمع
کثیری هم نمیشنوند. شما این را دنبال کنید. این چشمها در خیابان باز
است. دین را کنار گذاشتیم. ما کاری به دین نداریم. اگر آمدیم بیبند و بار
شدیم، این چشم به این بدن بخورد، علاقه پیدا میکند، کاری به دین نداریم.
دین هم نباشد آدم خوشش میآید. این علاقه، اولین کار علاقه حواس پرتی است.
تشتت، حواسش پرت میشود. دخترهای دانشجو، مورد توجه! دخترهای دبیرستانی،
اساتید دانشگاه همه توجه کنید. بنده یک دانشجو هستم، میخواهم درس بخوانم.
حق دارم فکرم مشغول درس بشود یا حق ندارم؟ یا با پول خودم یا با پول دولت،
عمر و جوانی من صرف شود و بخواهم درس بخوانم. این خانمی که در دانشگاه این
رقمی میآید از بغل یک دانشجو میرود، حواسش را پرت میکند یا نه؟ وقتی
حواسش را پرت کرد، تا مدتی کتاب دستش است و دلش آنجاست. یک دختر از این طرف
رد میشود. کتاب دستش است نمیتواند درس بخواند. ضربه علمی میخورد. من حق
دارم در دانشگاه در فضای سالم درس بخوانم. حالا جرأت و جگر کم است دیگر
برای بعضی از مسئولین است. یا خودباختگی، هیچ مشکلی ندارد صبحها دخترها
بیایند و عصرها پسرها بیایند. شنبه پسرها بیایند. چرا قاطی میکنیم؟ سؤال
حقوقی من این است. آیا دانشجو حق دارد درس بخواند یا نه؟ حق دارد فکرش
متمرکز باشد یا نه؟ این رنگ و آبها فکر و حواس آدم را پرت میکند. بگو
نخیر! نخیر نمیشود.
6- سلامت محیط دانشگاه، حق همه دانشجویان
پیغمبر
آمد نماز بخواند دید جلویش یک پرده گل دارد. فرمود: فاطمه جان گل این پرده
حواس مرا پرت میکند. گل پارچهای حواس پیغمبر را پرت میکند. این دخترها
با این وضع من از بغل دانشجو میروم، حواسشان را پرت نمیکند؟ آقایانی که
دختر و پسر دانشجو دارید، برای ازدواجشان اقدام کنید. نگویید: باشد بعد از
لیسانس. علاقه پیدا میکند. تشتت فکر، بعد اگر علاقه خدای نکرده تند شد، یک
سوء قصد هم میگوید: ببینیم چه کسی است. یک تلفنی، اس ام اسی، دنبال سوء
قصد رابطه برقرار میکنیم. کار به دین اینها هم نداریم. اصلاً دین را کنار
گذاشتیم. دنبال رابطه خدای نکرده زنا رخ میدهد. ارتباط نامشروع، اولاد
حرامزاده، یا سقط و کورتاژ یا بچه سر راهی، امراض مقاربتی، امراض روانی،
ضرر علمی، علاقه به زن مردم و دختر مردم که پیدا کرد در خانه بداخلاقی
میکند. آمار طلاق بالا میرود. چقدر خرج میشود. چون بالاخره رسیدن به
علاقه پول میخواهد. از کجا پول بیاوریم؟ آنوقت راههای انحراف، راه درآمد
انحرافی، چون هرکس میخواهد به علاقهاش برسد، علاقه هم خرج دارد، آنوقت
پول از کجا بیاوریم. از چه راههایی باید پول بدست بیاوریم که بتوانیم در
چه راهی خرج کنیم. کدام را شما قبول نداری؟ چشم جوانها باز نیست؟ چرا. اگر
در جامعه بیبند و باری زیاد شود این چشم به آن بدن نمیخورد؟ چرا. چشم به
بدن خورد علاقه پیدا نمیشود؟ دنبال این علاقه آفات نیست؟ چه کنیم؟ جلوی
علاقه را نمیشود گرفت. آدم دوستش دارد. ولی جلوی چشم را میشود گرفت.
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا» (نور/30) میگوید: جلوی چشمت را ببند.
به خانمها میگوید: چشم چرانی نکنید. درس بخوانید اختلاط نداشته باشید.
قرآن دو آیه قشنگ دارد. ایام فاطمیه است میگویم. قرآن در یک آیه میگوید:
«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُن» (احزاب/33) یعنی حتی المقدور از خانه بیرون
نیایید. بعد میگوید: یعنی امل بمانیم. یعنی بیسواد بمانیم. عقب مانده
باشیم؟ پشت سر «قَرنَ» میگوید: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى فِی
بُیُوتِکُنَّ» (احزاب/34) آنچه تلاوت میشود گفتگو کنید. بعد هم نمیگوییم:
درخانه بمان و بپوس. میخواهی بیرون بیایی، بیا. «وَ لا تَبَرَّجْنَ»
(احزاب/33) یعنی خودت را مثل برج نکن. جلوهگری نکن، آرام بیرون بیا. یعنی
اصل «قرن» است، اگر لازم شد از «قرنَ» بیرون بیایی، بیا ولی «وَ لا
تَبَرَّجْنَ» برج نکن، ولی تحصیلات تو باید ادامه پیدا کند. اسلام نظرش این
است.
من در اتریش بودم، آن ایام یک همه پرسی شده بود، پنج
درصد مردم گفتند: مشکل ما مشکل انرژی هستهای و پتروشیمی و مترو و راه آهن و
فرودگاه و آب و برق و گاز نیست. نظام خانواده پوسیده است. یعنی زن
میگوید: شوهرم میآید نمیدانم از صبح تا حالا با چند زن دیگر بستنی
خوردند، روبوسی کردند. این دیگر اصلاً مرا دوست دارد یا نه؟ آخر هم باید
بگویم و هم ایام فاطمیه است خوب نیست بگویم و هم واجب است بگویم. گاهی آدم
نمیداند چه کند.
یک زن دارد با هم زندگی میکنند. نمره خانم
چهارده، پانزده است. زندگیشان آرام است. مرد بیرون میآید. مرد چشم چران
است. هی زنها را میبیند میگوید: اوه... اینکه از زن ما بهتر است. اوه
اوه! این چه بود. این زنی که در خانه هست باید با پانصد زنی که خودشان را
آرایش کردند و در خیابان ریختند، رقابت کند. این مرد هم پانصد تا را
میبیند، بالاخره بعضی از این پانصد نفر دلش را میبرد. وقتی در خانه
میآید میگوید: این چای است درست کردی؟ بداخلاقی شروع میشود. چرا؟ برای
اینکه این ول خوری کرده است. کسی که بیرون ول خوری کند دیگر غذای مادرش را
نمیپسندد. چون 6 رقم غذای دیگر دیده است. نظام خانواده متزلزل میشود.
کلاه سر ما رفت. کلاه سر ما گذاشتند. بحمدالله در سایه جمهوری اسلامی بسیار
زنانی هستند که حجابشان کامل است و از نظر علمی هم بالاترین سطح علمی را
دارند. اینطور نیست که حالا چهار اصطلاح یاد گرفتی فکر کنی این دنیا... این
مدرکهایی که شما دارید خیلیها دارند. منتهی آدمهای کم ظرفیت هی پز
میدهند، آدمهای با ظرفیت پز نمیدهند.
7- حضرت زهرا، معلّم دلسوز معارف دین
فاطمه
زهرا یکی از کارهایش معلمی بود. میخواهید ببینید. معلم خوب کیست؟ چون شما
معلم هستید و حضرت زهرا هم معلم بود. معلم خوب، من اینجا سیزده، چهارده
مورد نوشتم. 1- معلم خوب باید سوز داشته باشد. وقت تمام شد؟ یک دقیقه؟
خوب...
سوز، «حَرِیصٌ عَلَیْکُم» (توبه/128) پیغمبر برای هدایت مردم حرص میزد.
الآن اگر مدارس به دلایلی تعطیل شود. هم شاگردها خوشحال هستند و هم معلم.
سوز باید داشته باشد. 2- بیتکلف باشد. «وَ ما أَنَا مِنَ
الْمُتَکَلِّفِینَ» (ص/86) سوز داشته باشد، آیهی سوز این است.
«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَک» (کهف/6) بی تکلف آیهاش این است «وَ ما
أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ». ما اهل تکلف نباشیم. حتماً لباسش چطور
باشد. لهجهاش چطور باشد. بی تکلف باشد. ماشین بود، تاکسی بود. بی تکلف
باشد. اخلاص، برای پول درس ندهد. نه اینکه پول نگیرد. قرآن نمیگوید: کسی
اخلاص دارد که پول نگیرد. اخلاص این است که «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ
لا شُکُوراً» (انسان/9) قصد پول نکند، یکی هم «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ
أَجْرا» (انعام/90) «لا نرید، لا اسئل» «لا نرید» یعنی در قلبم اراده
نکردم. «لا اسئل» یعنی به زبان نمیگویم پول بده. اما نمیگوید: «لا اخذ
علیه اجرا» نمیگوید: اگر پول بدهید برمیگردانم. دادند بگیر، اما اگر
ندادند درخواست پول نکنید. خودتان هرکاری میکنید پیش قدم باشید.
«أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّل» (انعام/14) علمتان متوقف نشود. لیسانس،
فوق لیسانس، «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (طه/114) یعنی ما در اسلام
فارغ التحصیل نداریم.
سعه صدر، خدا به موسی گفت: معلم شدی،
رهبر شدی، مربی شدی، فرمود: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه/25) روح
بزرگم بده که دیگران را تحمل کنم. گاهی باید کمک گرفت. خدا به موسی گفت: تو
مربی شدی. گفت: اگر من مربی هستم، برادرم هم به من کمک کند. «اشْدُدْ بِهِ
أَزْرِی» (طه/31) گاهی وقتها یک نفری نمیتوانیم. مثل پارچهها باید با
نخ دولا دوخت. بعضی وقتها شما تنهایی نمیتوانید. دو نفری باید کار کنید.
مثل دکترها که شورای پزشکی تشکیل میدهند. گاهی باید حرف را تکرار کرد.
یکبار بگویی طرف نمیفهمد. با بیانهای مختلف و با مثلها باید تکرار کرد.
باید استدلال کرد. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُم» (بقره/111) دلیل بیاور. من
گفتم؟ ممکن است شما گفته باشی اشتباه گفته باشی. «قُلْ هاتُوا
بُرْهانَکُم» دلیل بیاورید. «وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى هُدىً
أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (سبأ/24) یعنی یا من یا شما یا کج میرویم یا صاف
میرویم. گفتگو کنیم ببینیم حق با چه کسی است. نگو چون من گفتم باید حرفی
که من گفتم بشود.
گفتگوی خصوصی، گاهی سر صف میشود تذکر داد.
سر کلاس میشود تذکر داد. اما گاهی شاگرد را باید در اتاق برد و خصوصی تذکر
داد. گفتگوی خصوصی اثرش از گفتگوی عمومی بیشتر است. امام دو بار با من
خصوصی صحبت کرده یادم هست چه گفته است. ولی تمام سخنرانی میلیونی که
تلویزیون هم پخش کرد و در حسینیهی جماران بود یادم رفته چه گفته است.
گفتگوی تن به تن، تریاکیها تن به تن تریاکی درست میکنند. یعنی گاهی باید
یک شاگرد را خصوصی صحبت کرد.
دیگر میگویند: وقت تمام شد.
خدایا
هرچه به عمر ما اضافه میکنی بر عزت و عفت و دین و عقل و علم و عمل و
اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. پایان سخنرانی یک سلام دیگر به حضرت زهرا
بکنیم. «السلام علیک یا فاطمه یا بنت رسول الله و رحمه الله و برکاته»
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»