ماه رجب، ماه امام علی و دخترش حضرت زینب سلام الله علیهماتاریخ پخش: 24/01/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
الحمد لله رب العالمین بعدد ما احاط به علمک.
عزیزان
در ماه رجب بحث را گوش میدهید. در ماه رجب تولد دو امام عزیز، امام
جواد(علیهالسلام) و امام علی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. من اهل شعر
نیستم، نمیدانم حالا متاسفانه بگویم یا نگویم، ولی یک شعر را ناقص حفظ
هستم و آن راجع به حضرت امیر(علیهالسلام) است که تولد حضرت امیر در کعبه
است. میگوید که این کعبه را معمار اصلیاش خدا بوده است، حضرت آدم هم آمده
است و یک حرکتی برای این کعبه کرده است. بعد ابراهیم و اسماعیل
(علیهماالسلام) هم آمدهاند و این پایهها را بالا آوردهاند و بالاخره در
طول تاریخ خدا و جبرئیل و حضرت آدم و ابراهیم و اسماعیل، دستاندرکار
بودهاند تا این کعبه باشد برای اینکه خدا مهمان دارد و بناست حضرت
علی(علیهالسلام) در کعبه متولد شود. برای این مهمان همهی ابر و باد و مه و
خورشید و فلک درکارند، تا حضرت علی(علیهالسلام) در کعبه متولد شود. شعرش
این است، حالا با کم و زیادش!
این خانه را باید خدا در اصل معماری کند *** آدم بنایش برنهد، جبریل هم یاری کند
آن را اولوالعزمی دگر، یک چند حجاری کند *** آن را اولوالامری دگر منقوش و گچکاری کند
این سان خدا از خانهاش، چندی نگهداری کند *** تا ساعتی از دوستی یک میهمانداری کند
1- تولد در کعبه، شهادت در مسجد
تولد
حضرت، حضرت علی(علیهالسلام) هیچ چیزش به هیچ کس شباهت ندارد. مثلاً در
بحث شهادت، خودش شهید است، برادرش جعفر طیار شهید است، همسرش زهرا شهید
است، بچههایش شهید هستند. مثلاً این خانوادهی شهدا است.
در
علم! فرمود: هر چه بپرسید جواب میدهم. «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ
تَفْقِدُونِی» (نهجالبلاغه، خطبه 189) چند روز دیگر در بین شما نیستم و
کسی سؤالات شما را جواب نمیدهد. در علم!
در
جبهه! در اخلاص! این را شنیدهاید، در جبهه آب دهان به صورت حضرت
علی(علیهالسلام) پرت شد، حضرت علی(علیهالسلام) بلند شد و قدم زد و سپس
برگشت و او را کشت. گفتند: چرا قدم زدی؟ گفت: وقتی که او آب دهان پرتاب
کرد، عصبانی شدم. خواستم شمشیر بزنم، دیدم برای خدا نیست، دیدم برای
عصبانیت خودم است. برای اینکه خالص باشم... در ایثار! در اخلاص! هر چه
بهترین است، برای حضرت علی(علیهالسلام) است. بهترین همسر! هیچ کس در روی
کرهی زمین همسرش معصوم نیست. روی کرهی زمین، هیچ پیغمبری و هیچ ولی خدایی
همسرش معصوم نیست. جز حضرت علی(علیهالسلام)! هیچ کس دو فرزندش معصوم
نیستند! جز حضرت علی(علیهالسلام)! هیچ کس در کعبه متولد نشده است، جز حضرت
علی(علیهالسلام)! بهترین نوع مردن، شهادت! بهترین زمان، رمضان! بهترین
لحظه، سحر! بهترین مکان، مسجد کوفه! بهترین حالت، نماز! در نماز بهترین
حالت، سجده! بهترین شب، شب قدر! یعنی هر چه بهترین است، در امیرالمؤمنین
هست.
ما مرتب باید رابطهمان را با حضرت علی(علیهالسلام)
نزدیک کنیم. دنیا جای دیگر ما را میبرد. الان رسیدهایم به جایی که
بچهمان میگوید: بهترین روز امروز بود. میگوییم: چرا؟ میگوید: صبح کله
پاچه خوردیم. ظهر هم کباب برگ خوردیم. بهترین عروسی این عروسی بود. چرا؟
چون فلان تالار بود. بهترین سوغاتی این بود. بهترین! یعنی ما بهترینهای چی
داشتیم و الان بهترینها چه شده است. بهترین دبیرستان کدام است؟ آنی که
تمام بچههایش کنکور بروند. خوب با نماز یا بدون نماز؟ اگر تارک الصلاة
وارد دانشگاه بشود، این دانشگاه دانشگاه شکست خوردهای است، چون محفوظات
بچه خوب است. حفظ کرد و نمره گرفت و نمرهاش بالا بود و دانشگاه رفت. اما
رابطهاش با خدا چطور؟ با خدا رابطه ندارد، با اولیای خدا رابطه ندارد.
اینها!
چند وقت پیش یک کسی پیش من آمد، آخوند هم بود. منتها
درسهای دانشگاهی خوانده بود، ضمن اینکه حجت الاسلام بود، دکتر دانشگاهی هم
بود. من دیدم که خیلی خوشحال است که جزء هیأت علمی دانشگاه شده است. گفتم:
ببین! خدا توفیق به تو داده است، هیأت علمی دانشگاه شدن ارزش است. آدم
باید کور باشد که این ارزشها را نبیند. نه! ارزش است! اما تو خیلی دلخوش
نباش! گفت: چرا؟ گفتم: در کشور 75 میلیون جمعیت دارد و کل دانشجوهای ما 5
میلیون هستند. شما به این 75 میلیون پشت کردهای، سراغ 5 میلیون رفتهای!
از نظر آماری باختهای! شما اگر آخوند یک مسجد باشی، در مسجد همهی مردم
میآیند، اما در دانشگاه فقط یک قشر دانشجو میآیند.
دوم: به
تو اگر پول ندهند، درس نمیدهی! به دانشجو هم اگر نمره ندهی، سر کلاس
نمیآید. پس استاد برای پول میگوید و شاگرد هم برای نمره و مدرک میخواند.
در این جا هم خیلی دلتان خوش نباشد. البته داریم اساتیدی که به آنها پول
هم ندهی، درس میدهند. آدمهایی را هم داریم که نمره هم ندهی، سر کلاس
میآیند. اما کم هستند. شما فردا اعلام کنید و بگویید: اساتید! پول نیست،
دانشجوها! مدرک نیست، ببینید چند نفر میآیند؟ میآیند ولی خیلی عددشان کم
میشود. حق خوبها را از بین نبریم. دیگر چه؟
دانشجو برای خدا
میآید یا نه؟ ممکن است، برای خدا بیاید و ممکن است برای خدا نیاید. اما آن
که مسجد میآید، حتماً برای خدا میآید. چون در مسجد پزی، امتیازی، کوپنی
چیزی نمیدهند. بنابراین من میخواستم بگویم که شما که آخوند هستی، استاد
دانشگاه باش، من خودم هم در دانشگاه زیاد میروم و سخنرانی میکنم.
بیشترین سخنرانیهای دانشگاهها را شاید در ایران من داشته باشم. اما مسجد
را رها نمیکنم. هیچ چیز کار مسجد را نمیکند. مسجد را آن کسی که میسازد،
برای خدا میسازد. آن کسی که میآید، برای ترم و نمره و واحد نمیآید.
البته هستند آدمهایی هم که برای شکم به مسجد میروند. به یک کسی گفتند:
برویم روضه! گفت: من شام خوردهام. ما آدمهای اینطوری هم داریم که مسلمان
شکمو هستند. مسلمان هم داریم که مسلمان است، ولی از نظر عقلی درست فکر
نمیکند. قرآن یک آیه دارد که میگوید: دین دارید، ولی عقل ندارید. عجب!
دین دارد... بله قرآن میگوید «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ای کسانی که
ایمان دارید، یعنی پیداست ایمان دارد، یعنی ای مؤمن! بعد میگوید: این
رقمی باش، این رقمی باش، این رقمی باش! آخر آیه میگوید: «إِنْ کُنْتُمْ
تَعْقِلُون» اگر عاقل هستید. پیداست که این «آمنوا» هست، اما «إِنْ
کُنْتُمْ تَعْقِلُون» اش میلنگد. پیداست بعضیها مذهبی هستند، ولی درست
فکر نمیکنند. حجابش خوب است، اما راحت دروغ میگوید. راحت غیبت میکند.
روضه میخواند، اما حسادتش بیداد میکند. ما نیاز به یک الگوی کامل داریم.
تمام وجودش را خرج ورزش میکند، خوب ورزش لازم است، شما میدانید بسیاری از
روایات ما ثواب را روی ورزش برده است. مثلاً نمیگوید: که هر نگاهی که به
عمه کردی، چقدر ثواب دارد. میگوید: هر قدمی که برای صله رحم برداشتی. یعنی
ثواب را روی قدم زدن برده است، نمیگوید: هر کلمهای که یاد گرفتی چقدر
ثواب دارد، میگوید: هر قدمی که برای تحصیل علم برداشتی! هر قدمی که برای
صله رحم برداشتی. هر قدمی که برای حل مشکل مردم برداشتی. یعنی اصلاً ثواب
را روی قدم زدن برده است. یعنی محورش اصلاً راه رفتن و ورزش است. ورزش لازم
است، اما اگر تمام نیرویمان را صرف این کنیم که ورزش کنیم. مثل یک کسی که
بزاید و کلهاش پنج کیلو باشد و بدنش نیم کیلو باشد. این بدن و کله و بازو
باید به هم بخورد.
2- سخنرانی حضرت زینب علیه رژیم بنی امیه
خوب
راجع به حضرت امیر(علیهالسلام) یک صلواتی بفرستید. بحث روز پانزده رجب
پخش میشود. پانزده رجب هم روز وفات حضرت زینب(سلام الله علیها) است. حضرت
زینب(سلام الله علیها) یک سخنرانی کرده است، در سخنرانیاش پنج شش آیه گفته
است. آن آیاتی که زینب کبری(سلام الله علیها) برای کوبیدن رژیم بنیامیه
در سخنرانیاش گفته است، آن آیات کوبنده را چند موردش را نوشتهام تا
برایتان بخوانم. خوب! یک صلوات هم به روح حضرت زینب(سلام الله علیها) هدیه
کنیم.
آن وقت ببینیم که مثلاً زینب(سلام الله علیها) الگوی ما
باشد، چه میشود، الگوی زنان ما زینب(سلام الله علیها) باشد، چه میشود.
خوب راجع به عزاداری و داغ و این مسایل حضرت زینب(سلام الله علیها) در
ماجرای کربلا زیاد شنیدهایم. اما از کمالاتش بگوییم.
حافظهی
حضرت زینب(سلام الله علیها)! حضرت زینب(سلام الله علیها) شش ساله بود ولی
با این حال سند خطبه فدک حضرت زینب(سلام الله علیها) است. یعنی یک دختر شش
ساله توانست خطبهی مفصل فدک را که مربوط به مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام)
است، حفظ کند. در قرآن آیهای داریم که میفرماید: کسانی که «الَّذِینَ
قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (بقره/250) گفتند خدا و بعد هم
استقامت کردند. زینب(سلام الله علیها) عقب نشینی نکرد.
3- حضرت زینب، مادر دو شهید در کربلا
ادب
زینب(سلام الله علیها) خیلی مهم بود. در یکی از سخنرانیهایش نگفت که من
مادر دو شهید هستم. چون زینب کبری(سلام الله علیها) غیر از اینکه امام
حسین(علیه السلام) در کربلا شهید شد، و اباالفضل شهید شد، دو تا از پسرهایش
هم شهید شدند، اما از پسرهایش نگفت. به خاطر اینکه اگر میگفت: دو تا
بچههایم شهید شدند، امام حسین(علیه السلام) خجالت میکشید که خواهر من
میگوید: بچههایم در راه تو شهید شدند. از شهادت بچههایش نگفت. مادر دو
شهید اما از بچههایش لب تکان نداد. هر چه گفت از امام حسین(علیه السلام)
گفت. از بچههایش نگفت. این خیلی مهم است.
افشاگری! یک فیلمی
نشان دادند که بوش رئیس جمهور آمریکا به عراق رفت، خبرنگار کفشش را درآورد و
زد و نخورد. این را دیدهاید؟ خبرنگار لنگه کفشش را برداشت و دو لنگه کفش
زد. آن زمان خیلی صدا کرد. خوب این دو لنگه کفش تقریباً پنج ثانیه طول
کشید. چنین زد و دومرتبه چنین زد. بگویید ده ثانیه! زینب کبری(سلام الله
علیها) چند شبانه روز رژیم بنی امیه را با همین زبانش به موشک بست.
سخنرانیهایی که کرد، در اصل با سخنرانیهایش کودتا کرد. انقلاب فرهنگی
عمیقتر و بانفوذتر از انقلاب نظامی و با توپ و تانک و اینهاست. یک وقت در
فرانسه کودتا شده بود، رئیس جمهور را گرفتند و به زندان انداختند، در
زندان که مطالعه میکرد، یک مرتبه بلند شد و کتابها را به هوا پرتاب کرد.
گفتند: چه شده است؟ گفت: من فکر کردم که کودتای نظامی شده است، کودتای
فرهنگی شده است.
ما گاهی وقتها جوانهایمان حالیشان نیست،
دارد کودتا میشود. به جوان ایرانی اگر گفتند: کار کن! من؟ کار بکنم؟ مگر
من فلانیام؟ اسم فلانی را میبرد. حالا برای فلان کشور است، یا برای فلان
شهر و یا فلان روستا! یعنی کار را برای دیگران میداند و میگوید: حیف است
که من کار بکنم. خوب این خیلی خطرناک است.
یک نسل... سالی یک
میلیون با کم و زیادش لیسانس بیرون میدهیم. اگر یک میلیون بیکار باشد، خوب
این فاجعه است. باید دانشگاههای ما محفوظات را حذف کنند و به جای محفوظات
تجربهها روی کار بیاید. هر کس یک هنری را نشان داد، مدرک بگیرد. چون این
محفظوظات شما کشور را نجات نمیدهد. اما اگر شما توانستی یک طرح اقتصادی را
طراحی کنی و پیاده کنی، دکترای اقتصاد بگیر، ولو اینکه کتابهای اقتصاد را
نخوانده باشی. آدمهایی هستند که همهی کتابهای اقتصاد را خواندهاند،
استاد هم هستند، اما پیاز را کیلویی یک قران نمیتوانند ارزان کنند. یعنی
کاربرد ندارد، محفوظات است. یک نهضتی باید در دانشگاه بشود، در دبیرستانها
بشود. دیپلمهای ما اکثراً بیمهارت هستند. یک مهارتی را یاد بگیرند.
لااقل شغل پدرت را یاد بگیر. مگر شما دبیرستانی نیستی؟ شغل پدرت را یاد
بگیر. ماهیگیر است، آشپز است، مکانیک است، کامپیوتر است، راننده است، اگر
کسی کنار دریا باشد و شنا بلد نباشد، این خیلی بد است. بابا کشور جمهوری
اسلامی شمالش آب است، جنوبش هم آب است، خانهی شما هم کنار دریاست، ولی شنا
بلد نیستی؟ شغل پدرت را یاد بگیر. شما فکر میکنید دخترهای امروز کار
مادرشان را میکنند؟ اکثر دخترهای... بگذارید من بگویم. دروغ هم نگویید،
نمیگویید ان شاء الله! امروز دخترها هنر مادرهایشان را دارند یا ندارند؟
با هم بگویید؟ بعضیها میگویند: دارند. آنهایی که دارند، تبریک میگوییم.
آنهایی که ندارند، زشت است که ندارند. هنر مادر که دیگر کارگاه و تأمین
اعتبار و ثبت نام و ایاب و ذهاب و سرویس و تاکسی نمیخواهد. مادرت در خانه
یک هنری دارد، هنر مادرت را یاد بگیر.
4- آیات قرآن در خطبه حضرت زینب سلام الله علیها
زینب
کبری(سلام الله علیها) چند شبانه روز در اسارت، کوفه را به هم ریخت، شام
را به هم ریخت، سخنرانی نبود، آتش فشانی بود. نارنجک بود. این لنگه کفش این
عراقی چند ثانیه طول کشید؟ چند شبانه روز زینب کبری(سلام الله علیها) این
کار را کرد.
برای افشاگری! قرآن یک آیه دارد که میگوید:
افشاگری کنید. «وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِین» (انعام/55)
آیهی قرآن است. «تَسْتَبِینَ» بیان کن، «سَبِیلُ الْمُجْرِمِین» راه
مجرمین را. اینکه میگویند: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» مداد عالم
بهتر از خون شهید است، چون عالم با قلمش یک چیزی مینویسد که انقلاب
فرهنگی میشود. اعلامیههای حضرت امام را شما یادتان نیست، اعلامیههای
حضرت امام، اعلامیه بود، حالا امکانات زیاد شده است. من جوان بودم، امام
سال 42 انقلاب کرده بود. من این را از خود ایشان شنیدم، در مسجد اعظم روی
منبر امام فرمود: من دیشب یک ساعت خوابیدم، از سر شب تا نزدیک صبح به علمای
شهرها نامه نوشتم که به فریاد اسلام برسید، شاه ایران را ذلیل کرد، قانون
تصویب کردند که هر آمریکایی در ایران هر جنایتی که کرد، ایران کاری به او
نداشته باشد. دادگاههای ایران کاری به او نداشته باشند. این خیلی مهم است.
یعنی ایرانی... یعنی اگر سگ آمریکایی تف انداخت به یک ارتشی ایرانی، به یک
تاجر ایرانی، به یک استاد دانشگاه ایرانی، این آقا حق ندارد که شکایت کند.
در ایران دادگاه ایران لیاقت ندارد که یک آمریکایی را محاکمه کند. یعنی
چه؟ یعنی فروختن ایران و عزت ایران به سگ آمریکایی است. این مهم بود. «وَ
لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِین» افشاگری! اینکه میگویند غیبت حرام
است، یک جاهایی غیبت واجب است. یک کسی یک ادعایی میکند که نیست. میگوید
که من سید هستم، شما میدانید که سید نیست، بگو آقا دروغ میگوید سید نیست.
یک کسی مسافرکشی میکند، آقا این رانندگی بلد نیست و گواهینامه ندارد،
سوار نشوید. اینها را باید افشاگری کرد. نه آقا چه کار داریم که نان مردم
را آجر کنیم؟ آقا تریاک حمل و نقل میکند. افشاگری باید بکنید. حالا چه کار
داریم؟ بگذاریم یک نانی برای زن و بچهاش ببرد. نان برای زن و بچهاش ببرد
به قیمت این است که جوانهای ایران تریاکی شوند؟ یک جاهایی باید افشاگری
کرد. افشاگری زینب کبری(سلام الله علیها)!
5- نگاه حضرت زینب، به شهادت و اسارت در راه خدا
نگاه
زینب کبری(سلام الله علیها)! حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) یک جمله
دارد که به نظر من حفظ هستید. نصفش را من میخوانم و نصفش را شما بگویید.
«مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» (اللهوف، ص 160) قاتلین امام حسین(علیه
السلام) گفتند: اوضاع چطور است؟ بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)
گفتند: وضع چطور است؟ فرمود زیباست. «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» یعنی
هر چه دیدم زیبایی دیدم. یعنی کشتن امام حسین(علیه السلام) زیباست؟ بله!
چرا؟ برای اینکه با کشتن امام حسین(علیه السلام) رژیم بنی امیه سقوط
میکند، پس زیباست. من یک مثالی از قدیم داشتم تکرار کنم. سر سفره حلوا را
بچه دوست دارد. همینطور میرود و خودش را به حلوا میرساند و دست میزند و
به همهی صورتش هم میمالد و میخورد. اما ترشی و فلفل را دست نمیزند.
برای بچه حلوا زیباست. فلفل بد است. اما مادر بچه چطور؟ پدر و مادر بچه
وقتی به سفره نگاه میکنند، همانطور که فنجان حلوا برایشان شیرین است،
فنجان ترشی هم شیرین است. برای مادر فلفل و حلوا هر دو شیرین است، اما برای
بچه حلوا شیرین است و فلفل بد است. «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» یعنی
ای مردم! من به جایی رسیدم که همهی تلخیها هم در راه خدا شیرین است. یکی
از علماء لحظهی مرگ وصیت کرد که نمازهایش را برایش تکرار کنند. گفت: هر چه
نماز خواندم برای من قضا کنید. گفتند: چرا؟ مگر نمازت باطل بوده است؟ گفت:
راستش من سر نماز لذت میبردم. وقتی میگفتم: «ایاک نعبد، ایاک نستعین،
اهدنا الصراط المستقیم» لذت میبردم. حالا که میخواهم بمیرم شک کردم که
برای خدا نماز خواندم یا برای لذتم؟ اولیاء خدا لذت میبرند. یعنی آنها
بالغ شدند. یک جوان وقتی با یک عروس حرف میزند، دو ساعت هم روی پایش
بایستد نمیفهمد. اما یک بچهی سه ساله چون شهوتی ندارد، مرتب میگوید:
مامان برویم! او عروس است، او داماد است، او آلاسکا میخواهم! او پفک نمکی
و بستنی میخواهد. بگویی: عروس یا بستنی؟ میگوید: بستنی! بگو صدتا عروس
یک بستنی؟ میگوید: یک بستنی! خوب این بچه بالغ نشده است. بستنی پیش او
شیرین است. ولی او بالغ شده است. یک فوتبالیست گاهی در زمین چمن میافتد و
استخوانش هم میشکند. اما نمیفهمد، چون عاشق گل زدن است. به هر حال زینب
کبری(سلام الله علیها) بلوغش به جایی رسیده است که میگوید: شهادت
برادرهایم... هجده نفر از بنی هاشم شهید شدند. از این هجده نفر دو نفرش
امام حسین(علیه السلام) و حضرت اباالفضل(علیه السلام) بودند، دو نفرشان هم
بچههای حضرت زینب(سلام الله علیها) و بقیه هم بستگان حضرت زینب(سلام الله
علیها) بودند. آخر یک زن نصف روز هجده داغ ببیند، دوتا برادر، دو پسر، بقیه
هم فامیل! بعد هم بگوید: زیباست! زن نگو، چدن! زن نگو، خورشید! زن نگو،
ماه! زن نگو، کوه! اینها از کوه سفتتر هستند. کوه ریزش میکند. اما او
هیچ ریزشی نکرد.
چنان سخنرانی کرد که یزید گفت: این خانم متکبر
چه کسی است؟ اصلاً این حساب نمیکند که من یزید هستم. رئیس حکومت هستم، در
مقابل من این رقمی حرف میزند.
6- حضرت زینب سلام الله علیها، دانشمندی قرآن شناس
زینب
کبری(سلام الله علیها) حق علمی هم به گردن ما دارد. چون وقتی امام
حسین(علیه السلام) را شهید کردند، در خانهی امام سجاد(علیه السلام) هم
بسته شد. مردم سؤال علمی داشتند، رابطه با امام سجاد(علیه السلام) قطع بود،
یا شبه قطع بود. سؤالاتشان را از زینب کبری(سلام الله علیها) میپرسیدند،
زینب کبری(سلام الله علیها) جوابش را از امام سجاد(علیه السلام) یاد
میگرفت و میآمد و به مردم میگفت. یعنی برای مدتی رابط علمی بین امام
چهارم و مردم... چون امام سوم امام حسین(علیه السلام) را در کربلا شهید
کردند، بعد از امام حسین(علیه السلام) امام سجاد(علیه السلام)، امام شد.
ولی رابطه مردم قطع شد. و حضرت زینب(سلام الله علیها) این واسطه بود و
دلالی میکرد. بحث را روز وفات حضرت زینب(سلام الله علیها) میشنوید. این
کارهایی است که کرده است.
زینب کبری(سلام الله علیها) برای
زنان تفسیر میگفت. دانشمند بود. خود زینب کبری(سلام الله علیها) هم همان
شرایط را داشت. مادر دو شهید بود. خواهر دو شهید بود. مادر خودش که فاطمه
زهراست شهید شد. وقتی میخواست به مسجد پیغمبر برود، امام حسن و امام
حسین(علیهما السلام) ایشان را اسکورت میکردند. میگفتند زینب کبری(سلام
الله علیها) که میخواهد برود مسجد ما دو نفر همراهش باشیم. یعنی با جلال و
جبروت، یعنی با دو پاسداری که یکی امام حسن و یکی امام حسین (علیهما
السلام)، با پاسدار به مسجد میرفت. شخصیت این رقمی بود.
آن
وقت خطبههایی را که خواند. اول خطبهاش گفت: الحمد لله رب العالمین. این
خیلی مهم است که انسان این همه داغ ببیند، باز هم بگوید: الحمدلله! حالا
یکی از این کوچولوها که در کربلا اسیر شده بود. از او پرسیدند: بچه وضعت
چطور است؟ تا از او یک سؤالی کردند، ایشان نگفت: الحمدلله! گفت: «الْحَمْدُ
لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى» (اللهوف، ص 149) یعنی به عدد
ریگهای بیابان الحمدلله! آخر ما تازه بعد از چهارصد سال که میخواهیم حمد
کنیم، خیلی هم که میخواهیم خدا را زیادی حمد کنیم، میگوییم: صدهزار مرتبه
شکر! صدهزار مرتبه! پهلوی ما صدهزار تا خیلی است. صدهزار تا که چیزی نیست.
شما دستت را زیر شکر کن، یک مشت شکر برداری، صد هزار تا میشود. ما که
میگوییم: صدهزار مرتبه شکر، یعنی خدایا ببین چقدر تو را بالا بردم. یک مشت
شکر الحمدلله! ولی این بچهی کوچک که کربلا را دیده است، با چشمهایش
فیلمبرداری کرده است، با گوشهایش نوارها را ضبط کرده است، حالا اسیر شده
است، با همهی سختیها نمیگوید: صدهزار تا الحمدلله! میگوید: به عدد
ریگها و شنهای بیابانها! «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ
الْحَصَى» این خیلی مهم است. ما الان یک جا که غذا میدهند، دیر شود شیشه
را میشکنیم. ظرفهای غذا را هوا میاندازیم. یک ربع اگر سر کلاس ما بخاری
نباشد، کولر نباشد، یک خورده چیزی جابجا شود، بیادبی میکنیم. ممکن است به
معلممان جسارت کنیم. ممکن است به پدر و مادرمان جسارت کنیم. سر یک چیز
جزئی! به خواهرمان میگوییم: چرا پیراهن من را اتو نکردی. مگر نگفتم اتو
کن؟ یالا اتو کن. ما برای اتوی یک پیراهن، سر خواهر و برادرمان داد
میزنیم. آن وقت یک بچهی کوچک، یتیم، اسیر، شهید دیده، میگوید: به عدد
شنهای بیابان الحمدلله! خیلی معرفت بالاست.
اما آیاتی که
خواند. یکی از آیاتی که زینب کبری(سلام الله علیها) خواند، که روز وفاتش
بحث را گوش میدهید، این است. فرمود: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ
أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها
یَسْتَهْزِؤُن» (روم/10) چرا آدم بد عاقبت میشود؟ اول یک گناه میکنی،
بعد یک گناه دیگر، یک گناه دیگر، یک گناه دیگر، مثل سیگار، سیگار، سیگار،
سیگار، سیگار که پی در پی آمد، تنگی سینه میشود. «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ
الَّذِینَ» کسانی که پی در پی سیگار میکشند، این است که تنگی سینه بگیرند.
هی نمک، روی نمک، روی نمک، نمک، نمک، میگویند: فشار خونت بالاست. گناه،
گناه، گناه، گناه، و لذا اگر کسی گناه کرد، سریع به مسجد برود. قرآن
میفرماید: اگر نماز خواندی، با این نمازت گناهان قبلیات پاک میشود.
«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/114) به خاطر نمازت، خدا
گناهان قبل از نمازت را میبخشد. نگذارید که گناهان ورم کند. لباس را تا
لک برداشت، بشویید. اگر لک روی لک، لک، لک، لک این دیگر چرک طوری میشود که
دیگر با هیچ وسیلهای پاک نمیشود. انسان معصوم نیست، گناه میکند، ولی
فوری عذرخواهی کند، فوری جدا شود. «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ» قرآن
میگوید: عاقبت کسانی که پی در پی گناه میکنند، این است که منکر بشوند.
یزید هم منکر شد. یک شعر خواند:
لَعِبَتْ هاشِمُ بالمُلکِ فَلا *** خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْی نَزَلَ
گفت
اصلاً چیزی نیست. نه پیغمبری است، نه وحی است، بنیهاشم آمدند به اسم
اسلام حکومت کنند. اصلاً یزید منکر همه چیزی شد. اسلام را از بن انکار کرد.
وقتی به یکی از این جنایتکارها گفتند: به اهل بیت(علیهم السلام) چه کار
دارید؟ ایشان چنین گفت: دفناً دفنا! میخواهم به قدری تلاش کنم که اسلام را
دفن کنم. یعنی میخواهم اسلام زیر خاک برود. میگویند که مرده را دفن
کردند. من میخواهم اسلام محو شود. رضاشاه هم همین کار را کرد. صدام در
عراق هر چه آیت الله و آخوند بود، یا کشت و یا تبعید کرد. یکی دو تا از
دستش در رفتند. آیت الله سیستانی و یکی دو نفر دیگر! ریشهی دین باید در
عراق کنده بشود. ریشهی حجاب، ریشهی دین باید کنده شود.
یک
کانالی آمریکا درست کرده است، من هم آن را دیدهام. یک ماه رمضان آمریکا
رفتیم. این کانال فقط برای این است که آخوندها را بکوبند. چطوری؟ چیزها را
جابجا میکنند. امام جمعه شهر است، شهید آوردهاند. شهید را میگذارند جلوی
امام جمعه، امام جمعه خم میشود و مینشیند که این شهید را ببوسد. این
شهید را برمیدارند و یک خانمی را میخوابانند. امام جمعه دارد خانمه را
میبوسد. کاری ندارد. شهید را آن طرف بکش، یک خانم بخوابان. منتهی انقدر
احمق هستند که نمیفهمند اینها را مردم میفهمند. قرآن یک آیه دارد
میگوید: هی دلار خرج میکنید که جلوی اسلام را بگیرید، اسلام دارد پیش
میرود. به کوری چشمتان!
یک چیزی برایتان بگویم، به شرط اینکه
دقت کنید. در غدیر خم چند نفر بودند؟ هم زیر صدهزار نفر گفتهاند، هم بالای
صدهزار نفر گفتهاند. ما برای اینکه خودمان را خسته نکنیم، فرض میکنیم که
جمعیت در غدیر خم صدهزار نفر است. تا صد و بیست و چهار هزار نفر هم
گفتهاند. پس صدهزار نفر بودند که پیغمبر فرمود: بعد از من علی بن ابیطالب
است. همین که پیغمبر از دنیا رفت، از این صدهزار نفر، چهار نفرشان آمدند و
طرفدار حضرت علی شدند و بقیه رفتند در یک خط دیگر! چهار نفر نسبت به صدهزار
نفر میشود یک بیست و پنج هزارم. یعنی از هر بیست و پنج هزار نفر یک نفر
طرفدار حضرت علی بود. الان عدد شیعه چند نفر است؟ یک سوم است. اول یک بیست و
پنج هزارم بود، الان یک سوم شدهایم. یعنی انقدر شیعه رشد کرده است. با
اینکه بوقها و تلویزیونها، دلارها، تبلیغات، همه چیز دست آنها بوده است،
هیچ وقت شیعه حکومتی نداشته است. جز یک وقتی یک تکهای در زمان حضرت علی
بوده است، یک تکهای در زمان آل بویه بوده است، یک لحظاتی یک فرصتهایی،
چند صباحی شیعه قدرت داشته است. وگرنه دائماً قدرت دست شیعه نبوده است.
سؤال! شما محصل ایرانی هستید. بله! دیپلم هستید؟ بله! آمار شیعه یک بیست و
پنج هزارم بود، حالا آمار شیعه شده است، یک سوم! نیست، بگو یک چهارم. چطور
شیعه انقدر رشد کرد؟ نماز! سنیها نمازشان بهتر از ماست. حج؟ آنها بیشتر
از ما میروند. حافظ قرآن؟ آنها بیشتر از ما دارند. فقط ما یک چیز داریم.
ما اهل بیت داریم و مظلومیت اهل بیت و عشق به اهل بیت(علیهم السلام).
آنها رئیس جمهورشان هم که بمیرد، مراسمی ندارند. ما یک امام حسین(علیه
السلام) داریم که بعد از 1400 سال، پیاده رفتن کربلایش میلیونی است. در ما
یک چیزی است که آن به ما ارزش میدهد. مثل اسکناس! در اسکناس یک نخ است که
به اسکناس ارزش میدهد. آن نخ ما نخ ولایت است. پیغمبر را دوست داریم. الان
وقتی یک عالمی در مسجد میآید، همه بلند میشوند و صلوات میفرستند. ان
شاء الله مکه بروید، پیشنماز مسجد الحرام میآید، قشنگ از لای مردم رد
میشود، یک نفر در مقابل پایش بلند نمیشود. انگار یک گربه رفته است. ما یک
کسی که میمیرد، برایش گریه میکنیم. آنها در تشییع جنازههایشان همینطور
نگاه میکنند. انگار قاطر مرده است. بابا این پدرت است که مرده است. آهی
نالهای یک لا اله الا اللهی! نمیدانم واقعاً، اشکی ندارند، سوزی ندارند،
شوری ندارند، احساساتی ندارند. قدر این روضهها را داشته باشیم.
7- نقش حضرت زینب سلام الله علیها، در سرنگونی رژیم اموی
حضرت
زینب کبری(سلام الله علیها) اولین روضهخوان تاریخ است. با روضه توانست دو
رژیم را سرنگون کند. شما ما را کشتید؟ این گناهانی که کردید شما را
بدعاقبت خواهد کرد.
آیهی دوم! «لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ
کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ» (نور/57) خیال نکنید کفار قدرت پیدا
کردند و حق را نابود کردند. «مَأْواهُمُ النَّارُ» جایگاه شما آتش است. «وَ
لَبِئْسَ الْمَصِیرُ»
آیه دیگر! این آیهها پشت سر هم نیست.
در سخنرانیها است، منتهی من آیاتش را برداشتهام. چون همهی سخنرانی طول
میکشد. گفتم... «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی
لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً
وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِین» (آلعمران/187) فکر نکنید که جنایتکارهایی که
عمر میکنند، به یزید و ابن زیاد میگوید. فکر نکنید که شما که حسین را
کشتید، خدا شما را دوست دارد. خدا برای آخر سال گذاشته است. اگر یک تریاکی،
تریاک حمل و نقل میکند، فکر نکند که دولت خواب است. اطلاعات آنها را
تعقیب میکند. میخواهد معدنش را کشف کند. گاهی چهار نفر داعشی را پیدا
میکنند، کاری به آنها ندارند. صبر کنید ببینید که اینها وصل به کجا
هستند و ریشهشان کجاست. به سراغ منبعش برویم. فکر نکنید که اگر گناه
کردید، خدا کاری به شما ندارد، فکر نکنید که خدا غافل است. گذاشته است تا
خوب پیمانهتان سر برود. برای آخرتتان گذاشته است. اگر من یک چای میخورم،
یک عطسه کردم، استکان تکان خورد. یک قطره چای به عینک رسید، یک قطره چای به
لباس رسید و یک قطره چای هم روی فرش ریخت. من سه نوع برخود میکنم. اگر به
عینک چکید، فوری دستمال کاغذی را درمیآورم و آن را پاک میکنم. اگر به
لباس چکید، میگوییم: خوب میرویم خانه و با ماشین یا با مشت و مال
میشوییم. اما اگر به قالی چکید، اصلاً کاری به آن نداریم. میگذاریم برای
شب عید! دمر میکنیم و با دسته بیل، با لگد... سه قطره چای سه جا میچکد،
سه برخورد میکنیم. به عینک سریع پاک میکنیم. به خانه میگوییم: باشد برای
بعد. به قالی میگوییم: شب عید! حضرت زینب(سلام الله علیها) گفت: یزید!
اگر خدا کاری به تو ندارد، گذاشته است برای دسته بیلها! گذاشته است برای
شب عید! گذاشته است برای قیامتت! اگر مؤمن بودی، خلاف میکردی، خدا حالت را
میگرفت. اگر مثل شیشه و عینک بلوری بودی، دوشنبه گناه کنی، سه شنبه سیلی
میخوری، چون خدا دوستت دارد و زود گوشت را میگیرد که حواست جمع باشد. اما
اگر مثل شاه شدی، هر چه هم بگویند: جاوید شاه! کاری با تو ندارند. صبر کن
سال 57 میگویند: مرگ بر شاه! یک مدت بگذرد! میرویم خانه و بعد میشوییم.
باشه 57 و بعد مرگ بر شاه میگوییم. اگر مثل صدام شدی! اصلاً در دنیا مرگ
بر صدام در عراق گفته نشد، تا لحظهی آخر هم که صدام اعدام شد، کرکری
میخواند. اما قرآن میگوید: این را برای دسته بیلها گذاشتهایم. دستمال
کاغذیها مؤمنین هستند. بلور هستند. فوری هستند. مشت و مالیها فاسقان
هستند. قالیها آنهایی هستند که دیگر کارشان از کار گذشته است. پس اگر
دیدید که کسی گناه میکند و خدا کاری به او ندارد، این را گذاشته است برای
دسته بیلیها!
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»