نگاهی به انقلاب در سایه قرآنتاریخ پخش: 21/11/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان
بحث را در آستانهی 22 بهمن میشنوند. نسلی که پا به سن گذاشتند
خیلیهایشان در جریان هستند. نسل نو حساب کند آیا انقلاب ما یک کودتا بود،
22 بهمن؟ حزبی بر حزبی، قبیلهای بر قبیلهای، شرقی بر غربی، غربی بر شرقی،
یا یک حرکت قرآنی بود؟ من در این جلسه میخواهم قدم به قدم کارهای انقلاب
را مصداق قرآنیاش را برای شما بگویم.
1- مبارزه با طاغوت، اولین وظیفه پیامبران
موضوع:
انقلاب در سایهی قرآن، اصل حرکت، در قرآن یک آیه داریم میگوید:
«اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/24) به موسی میگوید: سراغ
فرعون برو! چیه؟ فرعون یک آدم متجاوزی است. ستمگر است. طغی، طغیان و
تجاوز. خوب این آیه برای حضرت موسی که نیست. یعنی مرد خدا، اولیای خدا یکی
از کارهایشان مبارزه با ستمگران است. آیات قرآن، ولو یک مورد خاصی میگوید،
اما مراد عمومی است. مورد خاصی نیست. سؤال میکنم: پیغمبر یتیم بود یا نه؟
بله. هم پدرش را از دست داده بود و هم مادرش. اما خدا به همین پیغمبری که
پدر و مادرش از دنیا رفتند، میفرماید: «إِمَّا یَبْلُغَنَ عِنْدَکَ
الْکِبَر» (اسراء/23) یعنی پیغمبر اگر نزد تو به پیری رسیدند، «أَحَدُهُما»
یکی از آنها «أَوْ کِلاهُما» یا هردو، پیغمبر اگر یکی از پدر و مادر، یا
هردو نزد تو «کَبَر» یعنی پیری، پیغمبر اگر پدرت پیر شد، مادرت پیر شد،
«فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» مواظب پیرها باش. خدایا تو که میدانی پدر
پیغمبر نیست. مادر پیغمبر نیست. میگوید: میدانم نیست، پس این «عِندَک»
درست است میگوید: نزد تو، ولی غرض شخص پیغمبر نیست، یعنی نزد ما. نمیدانم
متوجه شدید چه میگویم؟
پیغمبر ما پدر و مادرش حیات نداشتند،
اما خدا به او میگوید: اگر نزد تو پدرت پیر شد، پیداست آنجا هم که خدا به
پیغمبر میگوید: تو، غرض شخص پیغمبر نیست. برای هر انسانی است. وقتی
میگوید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ» برای یک نفر نیست. درست است خطاب به
موسی است، اما مرد خدا باید جلوی ستمگر را بگیرد. بعضی میگویند: فلانی
خیلی آدم خوبی است. بعد نگاهش میکنی با او حرف میزنی میبینی هیچ خاصیتی
ندارد. انسان هرچه به خدا نزدیکتر است باید مبارزهاش با طاغوت پررنگتر
باشد.
2- قیام و حرکت برای برپاداشتن دین خدا
قیام
برای خدا باشد، «تَقُومُوا لِلَّه» (سبأ/46) این هم یک آیهی قرآن است.
پس اصل حرکت «اذهب» برای خدا «تقوموا» قیام کنید. «لله» برای خدا قیام
کنید. چون گاهی وقتها روی رقابت است. یک رئیس قبیلهای شتری کشت و آبگوشتی
راه انداخت و قابلمه قابلمه در خانهها داد و یک قابلمه را هم در خانهی
یک رئیس قبیلهی دیگر داد. آن رئیس قبیله گفت: من خودم رئیس قبیله هستم. تو
برای من ظرف آبگوشت میآوری؟ لگد زد و آبگوشت را هوا کرد. به قبیلهاش
گفت: به کوری چشم او که برای ما قابلمه فرستاده است، ما دو تا شتر میکشیم.
اولی گفت: پس حالا که اینطور است، ما سه تا شتر میکشیم. او گفت: پس ما
چهار تا میکشیم. روی چشم و هم چشمی صد تا شتر کشتند. حضرت علی فرمود: تمام
گوشتها را در بیابان بریزید، شغالها بخورند. چون این آبگوشت برای خدا
نیست. چشم و هم چشمی است. این میخواهد یک سفرهای بیاندازد، این میخواهد
مهرش، عروسیاش، تالارش، او میخواهد... اینها چشم و هم چشمی است. حرکت ما
«تَقُومُوا لله» برای خدا باشد. افرادی تحت شکنجه زمان شاه رفتند. خیلیها
را کتک زدند. شکنجهگاهشان هنوز در تهران هست. صحنههایی که چطور شکنجه
میکردند ولی قرآن میگوید: فرعون به کسانی که ایمان آورده بودند، ساحرهایی
که ایمان به موسی آورده بودند، فرعون گفت: همه شما را شکنجه میکنم. چطور
شکنجه میکنم؟
دست راست با پای چپ، دست چپ با پای راست، دو تا
پا را قطع نمیکنم که سینه خیز بروید. دو تا دست را قطع نمیکنم که با پا
راه بروید. ضربدری شما را میکشم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»
(طه/72) بگویید: ما را بکشند. ما دست از دینمان برنمیداریم. این هم برای
شکنجهگرها. یک عده را زمان شاه زندان کردند. شعار اینها این بود. یوسف
گفت: مرا زندان کنید ولی حاضر نیستم آلوده به گناهی شوم که زلیخا از من
میخواهد. زلیخا میخواهد با من رابطهی بد داشته باشد، خدایا من زندان
بروم بهتر از این است که گناه کنم. «رَبِ السِّجْن» (یوسف/33) ما در
زندان باشیم راضی هستیم.
3- شکنجه و تبعید انقلابیون، برنامه نظام طاغوتی
خود
امام را به ترکیه تبعید کردند. قرآن در مورد تبعید یک آیه دارد. میگوید:
به پیغمبرها میگفتند: «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا» (ابراهیم/13) ما
شما را از منطقهی خودمان خارج میکنیم. «أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا»
یا شما هم کیش ما باشید یا... شاه یک حزبی به نام حزب رستاخیز درست کرده
بود. گفت: هرکس در این حزب هست، هست. هرکس نیست گذرنامه بگیرد و بیرون
برود. یعنی کل ایران باید یک حزب باشد، آن هم حزب رستاخیز، آن هم رئیسش شاه
باشد. یعنی همه مردم شاهنشاهی شوند. هرکس حاضر نیست گذرنامه بگیرد و از
ایران بیرون برود. آیهی تبعید این است. «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا»
ارض را که میدانید یعنی چه؟ زمین. «لَنُخْرِجَنَّکُمْ» شما را از زمین
خارج میکنیم. یعنی از منطقه خارج میکنیم.
در ترکیه بود،
منتهی امان از کسی که بخواهد کار بکند. به بعضیها میگویی: کار کن.
میگوید: کامپیوتر ندارم. به بعضیها میگویی: کار کن، میگوید: امکانات
ندارم. حاج آقا مصطفی (ره) میگفت. من خودم از ایشان شنیدم. میگفت: در
ترکیه یک سالی که امام تبعید بود، امام پرده را کنار کشید که نور داخل
بیاید، مسئول تبعید امام گفت: به ما گفتند: شما حق استفاده از نور خورشید
را ندارید. پرده را بکشید، اگر نور میخواهید لامپ روشن کنید. یعنی امام
جایی زندگی کرد که استفاده از نور خورشید نداشت. ولی امام چون جوهر داشت و
خودش مایه داشت در همان اتاق تاریک یک دور فقه نوشت. کتاب تحریر الوسیله را
در ترکیه نوشت.
گفتند: امام را از ترکیه به عراق بفرستیم.
چرا؟ در عراق چند تا آیت الله العظمی بود. آیت الله العظمی حکیم، اسم آیت
الله حکیم را بردیم، این را بگویم. فامیل حکیم فامیلی است که بیش از شصت
شهید داده است. یک مرجع تقلید شصت شهید داده است. برادرهایش، پسر
برادرهایش، پسر خواهرهایش، دامادهایش، پسرهایش، شصت نفر از فامیل حکیم شهید
شدند. گفتند: آیت الله العظمی حکیم است. مرجع مهمی بود. آیت الله العظمی
خویی است. آیت الله العظمی شاهرودی است. آنقدر آیت الله العظمی در نجف هست
که دیگر امام خمینی آنجا پیدا نیست. امام خمینی در قم درخشیده است، نجف
برود و آنجا دیگر کمرنگ میشود.
این تدبیر شاهنشاهیها بود.
امام را به آنجا تبعید کردند. «وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ
الْأَخْسَرِینَ» (انبیاء/70) نقشه کشیدند ولی امام در نجف هم درخشید.
چهارده سال در نجف تبعید بود. بعد عراق در امام گیر کرد. این علامت شیعه
است. شیعه همیشه باید استخوان در گلوی طاغوت باشد. منصور دوانقی آمد گفت:
امام صادق استخوان در گلوی من است. نه میتوانم قورتش بدهم و نه میتوانم
بالا بیاورم. همینطور در گلوی من گیر کرده است. شیعه یعنی استخوان در
گلوی... چون همه شما این آیه را حفظ هستید.
4- مبارزه با طاغوت، شرط ایمان به خدا
در
آیت الکرسی میخوانیم «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوت» (بقره/256) یعنی
باید با طاغوت کفر بورزی. یعنی باید ضد طاغوت باشید. «وَ یُؤْمِنْ
بِاللَّه» این دو تا اسلام است. «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوت وَ یُؤْمِنْ
بِاللَّه» نسبت به آن کفر، نسبت به آن... ولایت و برائت. آن را دوست
داشته باش و با آن هم بد باش. جاذبه و دافعه، این کشورهای اسلامی همسایهی
ما اینها «یؤمن بالله» هستند. خدا را قبول دارند. اما «یَکْفُرْ
بِالطَّاغُوت» نیستند. میگویند: با آمریکا هم هستیم. نماز هم میخوانیم.
با آمریکا هستیم روزه هم میگیریم. حج میرویم. میگوید: نه،«یَکْفُرْ
بِالطَّاغُوت» بعد «یؤمن بالله» هردو باید با هم باشد.
شما
خودت اگر کسی بگوید: من شما را دوست دارم، اما دشمن شما را هم دوست دارم.
قبولش میکنی؟ میگویی: تو اگر مرا دوست داری باید با دشمن من هم بد باشی.
تو هم میگویی: من تو را دوست دارم، هم میگویی: دشمنت خوب. گفتند: چه
کنیم؟ گفتند: امام را تبعید کنیم. از عراق بیرون برود. به امام گفتند: کویت
میرویم. امام بلند شد مرز کویت آمد که وارد کویت شود، کویت به امام راه
نداد. قرآن میگوید: دو تا پیغمبر، موسی و خضر وارد یک قریه شدند. گرسنه
بودند. به مردم گفتند: یک قطعه نان به ما بدهید بخوریم. یک تکه نان به این
دو تا پیغمبر ندادند. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/77) أبوا یعنی
ابا کردند از «یُضَیِّفوا» ضیافت، یعنی قرآن همه اینها را دارد. اگر
میگوید: سراغ شاه برو، «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ». اگر میگوید: برای
خدا قیام کن «تَقُومُوا لِلَّه» نه برای هوا و هوس. اگر میگوید: در برابر
شکنجه صبر کن، میگوید: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» مؤمنین به حضرت موسی به
فرعون گفتند: هر رقم ما را شکنجه کنی، دست از موسی برنمیداریم. اگر زندان
رفت، یوسف گفت: زندان میروم ولی گیر هوسهای زلیخا نمیشوم.
اگر
گفت: تبعید به ترکیه، «لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا» اگر گفت: عراق
بفرستیم که چند مرجع هستند، ایشان دیگر بین مراجع حنایشان رنگی نداشته
باشد، «وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً» تدبیر کردند. اگر عراق ایشان را تبعید
کرد، در کویت راهش نداد، «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» چه میخواهم
بگویم؟ میخواهم بگویم: حرکت انقلاب ما چون به دست یک مرجعی بود، این قدم
به قدمش براساس یک آیاتی بود که پیامهای قرآن بود. قرآن نمونههایی را
دارد، و همین نمونهها به ما درس میدهد که تو هم اینطور باش.
کویت
راه نداد، کجا برود؟ فرانسه برویم. فرانسه غرب است. قرآن یک آیه دارد
میگوید: ذوالقرنین «مَطْلِعَ الشَّمْس» (کهف/90) یک سفر شرقی رفت. «مغرب
الشمس» (کهف/86) یک سفر غربی هم رفت. اینجا امام خمینی در خط ذوالقرنین
قرار گرفت. فرانسه رفت. آنجا یک آزادی بود، خبرنگارهای دنیا دور امام جمع
شدند، پیام امام را از فرانسه به تمام دنیا منتشر کردند. قرآن در مورد
اینکه افرادی کمک میکنند، در مورد حضرت سلیمان میگوید: «وَ الشَّیاطِینَ
کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ» (ص/37) یعنی جنیها برای حضرت سلیمان بنایی
میکردند و غواصی میکردند. یعنی خبرنگارها که معلوم نبود پدر و مادرشان چه
کسی است، همینطور با دست خودشان، یعنی خدا اینطور کرد. کویت به امام راه
ندهد، چون اگر کویت راه میداد، شاید امام مجاز نبود غرب برود. یک مسلمان
وقتی میخواهد پناه ببرد، باید به مسلمان پناه ببرد. ولی حالا که کویت راه
نداد، فرانسه رفت. فرانسه که رفت آنجا خبرنگارها حرفهای امام را به دنیا
پخش کردند. بالاخره 22 بهمن، 12 بهمن وارد ایران شد. برای وارد ایران شدن
چه آیهای داریم؟ «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّه» (قصص/13) آیهی قرآن است.
مادر موسی تو بچه را شیر بده و در دریا بیانداز، ما بعد از مدتی این بچه را
به دامن تو برمیگردانیم. «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّه» امام به ایران
برگشت!
5- برخورد شدید با عوامل نظام طاغوتی
به
شاه و شاهپور بختیار در بهشت زهرا که دوازده بهمن ایران آمد، در بهشت زهرا
فرمود: من در دهن این دولت میزنم. در کدام آیه داریم؟ آیه قرآن است. حضرت
ابراهیم گفت: من همه بتهای شما را میشکنم. «وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ
أَصْنامَکُم» (انبیاء/57) به خدا بتهای شما را قطعه قطعه میکنم. آیهی
دیگر هم داریم «ضَرْباً بِالْیَمِین» (صافات/93) با یک قدرتی یک روز حضرت
ابراهیم وارد بتخانه شد و همه بتها را شکست. طرفدارهای شاه فرار کردند.
برای فرار کردن طرفدارهای شاه کدام آیه مناسب است؟ قرآن یک آیه دارد
میگوید: «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»
(مدثر/50 و 51) همینطور که کره خر از شیر فرار میکند، حُمُر، حمار، الاغ،
«مُستَنفِر» نفرت، یعنی دارد فرار میکند، مثل الاغهایی که بدشان میآید
فرار میکنند که از شیر فرار میکنند. همانطور که الاغ از شیر فرار میکند،
همین که امام وارد ایران شد، آنها فرار کردند.
مردم دسته دسته
میآمدند با امام بیعت میکردند. اینکه مردم دسته دسته با امام بیعت
میکردند، به کدام آیه میخورد؟ «َیَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ
أَفْواجاً» (نصر/2) یعنی فوج فوج میآمدند با امام دست میدادند و بیعت
میکردند. مردم نسبت به امام عاشق شدند. شعارشان این بود: خمینی عزیزم، بگو
تا خون بریزم! از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا! عشق به امام بود.
پدر
دو شهید را حسینیهی جماران آوردند. به عنوان پدر شهید، امام را که دید،
گفت: میارزید دو تا بچهی من شهید شود در عوض امام را ببینم. الله اکبر!
حرکت میلیونها آدم برای زیارت اربعین امام حسین، بعد از هزار و چهارصد سال
میلیونی پیاده کربلا میروند، این چیست؟ جامعه شناسها بیایند تحلیل کنند.
روانشناسها بیایند تحلیل کنند. سیاسیون دنیا بیایند ببینند قصه چیست؟
قرآن یک آیه دارد میگوید: کسانی که برای خدا قیام کنند. مهرش در دلها
مینشیند. ترجمهاش را میفهمید. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» آنهایی که
ایمان دارند، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» کارهایشان درست است، «سَیَجْعَلُ
لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) وُد یعنی مودت. کسانی که کارشان درست
باشد، مهرش در دلها مینشیند.
گاهی پدر در را میزند، او
میگوید: تو در را باز کن، او میگوید: تو در را باز کن. او میگوید: من
دیروز نان گرفتم. او میگوید: نه، من پریروز نان گرفتم. یعنی گاهی بچهها
در خانه برای زندگی روزمره خودشان چانه میزنند. اما یک مرتبه در جبهه
میروی، پر از جوان است. این جوانها چه کسی هستند؟ علم فرستاد؟ آموزش و
پرورش نقش داشت؟ خیلی بچه مدرسهای یا دبیرستانی شهید شدند. دهها هزار شهید
از نسل نو آموزش و پرورش داریم. اما آموزش و پرورش میتواند در تلویزیون
بیاید بگوید: من اینها را جبهه فرستادم؟ آن هشت سالی که در کشور ما جنگ
بود، یک دو صفحه برای جبهه و جنگ در کتابهای دینی بود. تاریخ و جغرافی را
کار ندارم.
در کتابهای دینی آموزش و پرورش در هشت سالی که جنگ
شد، در این هشت سال دو صفحه برای جبهه و جنگ هیچی نبود. یعنی حتی کتابهای
تعلیمات دینی نسبت به جبهه و جنگ چیزی نداشتند. یعنی این مقدار غفلت بوده
است. ولی بچهها بدون تعلیمات دینی، بدون دبیر، وزیر، مدیر کل، اصلاً کار
به اینها نداشتند. خیلیها بدون اجازه پدر و مادر میرفتند. خیلیها گریه
میکردند از پدر و مادر اجازه میگرفتند، میرفتند. چه شد که اینطور مردم
جوشید؟ دل دست خداست.
یک آیه است، دعاست. حفظ هستید. «یا مقلب
القلوب» یعنی قلبها را زیر و رو میکنی. این آقازاده دوچرخهاش را به
برادرش نمیداد سوار شود. چطور جبهه رفته و میگوید: جانم را برای دین
میدهم؟ تو دوچرخهات را به برادرت ندادی. ولی حالا جانت را برای دین
میدهی؟ چه شد؟ این مهر الهی، عشق خدا، عشق اولیای خدا.
همه
امام را قبول کردند جز افراد مستکبر. آیهاش چیست؟ قرآن میگوید:
«اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیس» (بقره/34) خدا به
فرشتهها دستور داد به آدم سجده کنید. همه سجده کردند الا ابلیس. همه امام
خمینی را پذیرفتند جز یک افراد نادر.
6- اراده خداوند در شکستن نظام استکبار
روزهای
اول انقلاب بود، لانه جاسوسی تسخیر شد. من این را به مناسبت سیزده آبان در
تلویزیون گفتم. سفارتخانه حکم خانه دارد. سفارتخانهی آمریکا یعنی خانهی
آمریکا. کسی حق ندارد در سفارتخانه بیاید. این آمریکاییها فکر کردند که
حالا سفارتخانهی بزرگی در تهران دارند، ما در این سفارتخانه میتوانیم
توطئه کنیم. کسی هم از نیروی انتظامی و اطلاعات نمیتواند بیاید. «وَ
ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم» (حشر/2) حصون، حصن، یعنی قلعه
و دژ. فکر میکردند این دژ سفارت، اینها را بیمه میکند. یک مرتبه
دانشجوهای مسلمان و پیرو خط امام از سر دیوار ریختند، «فَأَتاهُمُ اللَّهُ
مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» (حشر/2) از راهی که پیشبینی نمیکردند یک
مرتبه دیدند اِ... دانشجوها در سفارتخانه ریختند و آمریکاییها را گرفتند.
هرکاری بعد از انقلاب کردند که انقلاب را بشکنند، نشد. قطعه قطعه کردن
جمعیت، خلق کُرد، خلق عرب، قرآن میگوید: فرعون مردم را تکه تکه کرد، «وَ
جَعَلَ أَهْلَها شِیَعا» (قصص/4) یعنی مردم را گروه گروه کرد. یعنی گفتند:
ایران را برش بزنیم، همینطور گروه گروه کنیم. آخر طناب را نمیشود پاره
کرد، ولی وقتی نخ نخ کنی، نخ پاره میشود. بیایید نخ نخ کنیم. کرد و لر و
عرب و عجم و سنی و شیعه، به لطف خدا تمام طرحهایشان خنثی شد و وحدت ملی
حفظ شد. این لطف خدا بود.
هشت سال جنگ و بمباران، ایران شکسته
نشد. این مهم است. هشت سال به هر کشوری حمله کنند، الآن انتخابات آمریکا
یکی رأی آورده و یکی هم رأی نیاورده است. حالا چند روز در خیابان میریزند و
مخالفین حرفهایی میزنند. آیا اگر هشت سال مخالفین در خیابان بریزند،
رئیس جمهور دیگر میتواند رئیس جمهور باشد؟ فقط فریاد خیابانی، نه بمباران
هوایی و شیمیایی. هشت سال به هر کشوری روی کرهی زمین حمله کنند، بعضی
کشورها یک ساعته مرخص هستند. ولی هشت سال بمباران قدرت خدا بود.
طالبان،
لیبرالها، بنی صدر، البته یک عده ریزش کردند. یک جمع قلیلی گفتند: برویم
خارج زندگی کنیم. رفتند بعضی کشورها برای اینکه زندگیشان راحت باشد. قرآن
میگوید: بعضی همین که دشمن را دیدند گفتند: «لا طاقَةَ لَنَا» (بقره/249)
این جمله عربی قرآن است. «لا طاقَةَ لَنَا» یعنی ما طاقت نداریم. ما جمهوری
اسلامی را تحمل نمیکنیم. برویم یک جایی که یک عده رفتند. اما یک عده دیگر
ایستادند و مقاومت کردند و سرفراز شدند. حالا دشمن دست بردار نیست. دشمن
چهار آرزو برای ما دارد.
آرزوهای دشمن را برای شما بنویسم. حرفم را جمع کنم. آرزوهای دشمن... یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
7- اهداف و برنامههای دشمن برای انحراف نسل جوان
انقلاب
تا اینجا آمد. اما آرزوی دشمنان. آرزو در قرآن «وَدَّ» است. «وَدَّ» یعنی
دوست دارد. «وَدَّ، وَدَّ، وَدَّ، وَدَّ» در قرآن چهار تا «وَدَّ» داریم.
دشمن این را میخواهد. 1- اول میخواهد شما مسلمان نباشید. اینها با جمهوری
اسلامی ایران مخالف هستند. اسلام آمریکایی، اسلام انگلیسی، اسلام
اسرائیلی، میگویند: «یؤمن بالله» باشد طوری نیست. «یکفر بالطاغوت» نباشد.
میگوید: هم «یکفر بالطاغوت» هم «یؤمن بالله» ما غیرت داریم. آنها با اصل
اسلام مخالف هستند. «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُون» (نساء/89) پشت سر این
«وَدُّوا» میگوید: دوست دارند شما کافر شوید. دوست دارند شما... بعد دیگر
چه؟ میگوید: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِن» (قلم/9) دوست دارند سازش کنید. دُهن
یعنی روغن مالی. ما در فارسی میگوییم: ماست مالی. دوست دارند شما سازش
کنید. دیگر چه؟ «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون» (نساء/102)
میخواهند شما را غافل کنند. دیگر چه؟ «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ»
(آلعمران/118) دوست دارند شما دردسر داشته باشید. محتاج شوید. دوست دارند
شما نیاز به دشمنان داشته باشید. این آرزوی دشمن است. چهار تا «ودَّ» در
قرآن است. دوست دارند دست از دین بردارید. دوست دارند سازش کنید. دوست
دارند غافل شوید. نسل نو را مینشانند که اسپانیا به ایتالیا گل بزند.
بنشین ببین توپ اسپانیا کجا رفت تا نفهمی جوانیات کجا میرود؟ تا نفهمی
نفت تو کجا میرود؟ خیلی از فیلمها سرگرمی است. میخواهند غافل کنند. ما
خودمان این کار را میکنیم.
گاهی وقتها مطالعه میکنم. فرض
کنید نوه من مزاحم من میشود. انگشترم را درمیآورم و پرت میکنم و
میگویم: برو بردار. این را به سراغ انگشتر میفرستم که خودم دو سه ساعت
مطالعه کنم. کاشانیها میگویند... گلپایگانیها هم میگویند: فلانی را
دنبال نخود سیاه فرستاد؟ دنبال نخود سیاه میفرستند. میگویند: برو ببین
کجاست و چه کرده است؟ خیلی اخبار به درد شما نمیخورد. وزیر اطلاعات،
رهبری، رئیس جمهور، اینها یک اخباری را باید بدانند. نشسته تمام سطرهای
روزنامه را میخواند. به تو چه! شما چقدر عمر داری؟ چقدر وقت مطالعه داری؟
چقدر نیاز داری؟ روی عمرتان مهندسی کنید. من چقدر عمر داریم؟ میانگین عمر
هفتاد سال است. از هفتاد سال، بیست سال را خواب هستیم. یک مقدار هم بچه
هستیم و نمیفهمیم. یک مقدار هم سمعک و عصا و دندان عملی و کمر خمیده و
پیری و کوری و فراموشی است. چقدر عمر داریم؟ چقدر نیاز داریم؟ آیا صرف دارد
که مثلاً بنشینیم ببینیم کوه هیمالیا چند متر است؟ این کوه هیمالیا چه
نقشی در زندگی دارد؟ رودخانه کجا و آبشار فلان چه نقشی دارد؟ اطلاعات است
اما الآن آبشاری که در عمرتان نمیبینید، به تو چه چند متر است؟ کوه
هیمالیا که در عمرمان نمیبینیم و بالایش نمیرویم به ما چه که در مدرسه
حفظ کنیم؟ آنوقت دختر لیسانس ما هیچ هنری ندارد. پسر لیسانس ما هیچ مهارتی
ندارد و همه منتظر استخدام هستند. چهار کلمه حفظ کردیم و مدرکی گرفتیم و
باد ما را گرفته است. من لیسانس هستم و داماد دیپلم است. به شأن من
نمیخورد. فرهنگ ما دو تاست. کوه هیمالیا چند متر است؟ این فرهنگ است؟ چهار
کلمه حفظ میکنیم و فکر میکنیم فرهنگ ما بالا رفته است. نخیر اینطور
نیست. فرهنگ به اینها نیست. فرهنگ به این است که مواظب باشی عمرت کجا
میرود، سرگرم جدول و شطرنج و حل جدول روزنامه و تماشای فیلمها و فضای
مجازی و حقیقی و دوستها و چرت و پرتهایی که میگوییم، نباشیم. مواظب
انقلاب باشیم. مواظب جوانی باشیم.
دشمن برای ما اینها را آرزو
دارد. برای اینها هم خرج میکند. قرآن یک آیه دارد میگوید: «یُنْفِقُونَ
أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّه» (انفال/36) اصلاً پول خرج
میکنند، سرمایه گذاری میکنند، برای انحراف. ما وقتی چهار تا «وَدّ» در
قرآن است، ما هم باید چهار تا خیز بگیریم. آنها «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُون»
ما باید ایمان را تقویت کنیم. آنها «وَدُّوا لَوْ تُدْهِن» ما هم باید
مقاومت کنیم و سازش نکنیم. «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون» ما
تمام برنامههایی که مفید نیست، و سرگرمی است و ما را سرکار گذاشتند...
اصفهان بودیم یک کسی گفت: هی میگویند: سی و سه پل، سی و سه پل، برویم
بشماریم. گفت: باید خودم بشمارم. پیرمرد هم بود ایستاد و شمرد. گفت: درست
است. گفتم: این چه کاری بود؟ وقتت را در سن هشتاد سالگی... بعد از هشتاد
سال حالا آمدی ستونهای سی و سه پل را میشماری؟ مثل اینکه پست ترین چیز
نزد ما عمر است.
خانم مهمان دارد. این دختر جوان نشسته و از
این تُرب یک گل درست میکند. خانم این ترب ده دقیقه دیگر زیر دهان له
میشود. تو برای ده دقیقه گل درست میکنی؟ حیف است جوان هستی. ترب را بشوی و
قاچ کن و در بشقاب بگذار. اینقدر وقت صرف نکن. ما گاهی وقتها با نخ قرقره
یک شکلک درست میکنیم.
خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند.
میگفت: شیخ انصاری آمد غذا بخورد. دید آبگوشت دیر میآید. کنار سفره گفت:
الله اکبر! خانمش گفت: غذا نخوردی؟ گفت: من دیدم باید دو دقیقه صبر کنم غذا
بیاید، ترسیدم خدا روز قیامت بگوید: دو دقیقه از عمرت تلف شد. من روز
قیامت چه جوابی بدهم؟ دشمن دوستت ندارد. با فضای مجازی فرمول هواپیماسازی
را به شما یاد نخواهد داد. ولی عکس آلوده و سکس و هرچه زشتی است برای تو
میفرستد ولی هواپیماسازی یاد تو نمیدهد. یعنی چه؟ یعنی میخواهد بگوید:
«وَدُّوا لَوْ تُدْهِن»، «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون عَنْ
أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ» چون چهار «ودّ» حالا که دشمن برای ما
خیز برداشته است، ما بخاطر حفظ انقلاب باید در مقابل دشمن حواسمان جمع
باشد. باید تا پای جان بایستیم.
خدایا کسانی که در اسلام ما،
از اول بگویم... کسانی که در وجود ما، در اسلام ما، در شیعه بودن ما، در
تعلیم و تربیت ما، در انقلاب ما سهمی داشتند و این انقلاب را به وجود
آوردند و از دنیا رفتند، همه را با محمد و آل محمد محشور بفرما. در جمهوری
اسلامی سه گروه داریم، یک گروه خدمت میکنند. خدایا خادمین نظام را هرکجا
هستند و در هر لباسی حفظ بفرما. یک عده خادم نیستند، خائن هم نیستند. نه
خادم هستند و نه خائن هستند. خیانت نمیکنند. غافل هستند. خدایا غافلین ما
را متنبه بفرما. یک عده هم خیانت می کنند. دستشان با چشمشان به غرب است، به
دشمنان ما است، خائنین را اگر قابل هدایت هستند، هدایت. اگر قابل
نیستند به خون شهدا اینها را مفتضح بفرما. هر نقشهای برای شکستن انقلاب
میکشند، طرحشان را خنثی و طراحانشان را نابود بفرما. قلب امام زمان را از
ما راضی بفرما. هم شهادت حضرت زهرا را که در آینده است، تسلیت میگوییم. هم
دهه فجر را تبریک میگوییم. عرض کردم اگر امروز پرسیدند قرائتی در
تلویزیون چه گفت؟ بگو: چهار تا آیه خواند. گفت: دشمن برای ما چهار آرزو
دارد. کفر، سازش، غفلت، دردسر. در مقابل چهار تا تیراندازی آنها باید چهار
سپر بگیرید. تقویت ایمان، تقویت یک مهارت که به دردسر نیافتیم و کار داشته
باشیم...
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»