راههای نفوذ دشمن در نسل نو
تاریخ پخش: 16/10/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در
این جلسه به گوشهای از راههای نفوذ دشمن میخواهیم اشاره کنیم. موضوع
بحث ما راه نفوذ دشمن به خصوص در نسل نو است. بسم الله الرحمن الرحیم،
موضوع: گوشهای از راههای نفوذ دشمن.
1- ناراحتی دشمن از پیشرفتهای علمی جوانان ایرانی
دشمن
میخواهد سر به تن ما نباشد. اگر خود جوانهای ایران و تحصیل کردگان
ایرانی به یک ابتکاری برسند، ناراحت است. نه اینکه ابتکار خودش را نشان ما
نمیدهد، ابتکار خودش را آموزش نمیدهد، اگر خود ایرانیها هم یک چیزی یاد
بگیرند، ناراحت است که چرا این اختراع را داشتی. چرا این ابتکار را داشتی.
از رشد ما ناراحت است. قرآن هم یک آیه دارد، «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ
تَسُؤْهُمْ» (توبه/50) یعنی اگر به شما خیری برسد، آنها ناراحت میشوند.
این علامت حسادت است. مردم چهار رقم حالت دارند.
حالات مردم:
گاهی میگوید: هم من داشته باشم، هم دیگران. این حالت خوبی است. میگوید:
من که دارم، بگذار این علم و ابتکار من را هم دیگران هم داشته باشند. یک
وقت میگوید: من که ندارم، دیگران هم نداشته باشند. یکوقت میگوید: دیگران
داشته باشند، من نداشته باشم طوری نیست. یکوقت میگوید: من داشته باشم،
دیگران نه. یک خرده گیج شد... من بد نوشتم.
یک خرده حفظش آسانتر شود. از نظر معلمی... یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
یک
وقت میگویم: هم من هم او. یکوقت میگویم: نه من، نه او. یکوقت میگویم:
من بله، او نه، یکوقت میگویم: او بله، من نه! اگر گفتم: هم من داشته باشم،
هم او این صفت خوبی است یعنی غبطه. ما که داریم او هم داشته باشم. یکوقت
میگویم: من که ندارم او هم نداشته باشد. این حسد است. یکوقت میگویم: من
داشته باشم و او نداشته باشد، این بخل است. یکوقت میگویم: او داشته باشد و
من نداشته باشم. این ایثار است.
چند سال است که هواپیما ساخته
شده است. آیا فرمول هواپیماسازی را کشورهای پیشرفته به کشورهای ضعیف
میدهند؟ میگوید: من داشته باشم، مردند که مردند. اول میخواهد ما نداشته
باشیم. اصلاً میخواهد دین نداشته باشیم. بعد میخواهد عزت و قدرت نداشته
باشیم. میخواهد سواد نداشته باشیم. راههای مختلفی هم رفتند. چند موردش را
بگویم.
2- برنامه دشمن برای تبدیل ارزشها به ضد ارزش
1-
ارزشها را بیارزش میکنند. یکوقتی اول انقلاب میگفتند: فلانی طاغوتی
است. طاغوتی بودن ننگ بود. به جای فحش میگفتند: فلانی طاغوتی است. الآن
میگویند: عجب خانهای دارد؟ یک خانه طاغوتی، دیگر خانه طاغوتی ارزش شد.
اول ننگ بود، کلماتی را جایگزین میکنند. به جای کلمهی جهاد، ایثار، تقوا،
زهد، اخلاص، کلمهی آزادی، دموکراسی، توسعه، مردم سالاری، کلمات را جابه
جا میکنند.
از همه راه
هم وارد میشوند. از راه ورزش وارد میشوند. از راه کتابهای درسی وارد
میشوند. بعد از انقلاب بعضی از کتابهای درسی مطالبش که عوض شد،
سفارتخانهها جیغ کشیدند. معلوم میشود این متن را سفارت فلان کشور گفته در
کتابهای آموزش و پرورش این را بگذارید. طوری کنیم که دیپلم ما دیپلم
داشته باشد، ولی هیچ خاصیتی نداشته باشد. بصیرت لازم را نداشته باشد. سواد
لازم را نداشته باشد. تصمیم و عزم نداشته باشد. جسارت نداشته باشد. جگر
نداشته باشد. مهارت نداشته باشد. فقط دیپلم دارد و فقط لیسانس دارد. روی
این کار شده تا اینجا رسیده است.
یک چیزهایی که ارزش است، ارزش
را کم میکنیم. الآن در جامعه ما تفسیر قرآن ارزش نیست. حال آنکه کتابی
مثل قرآن اینقدر پر مطلب نیست. علامه طباطبایی در آیه 101 سوره بقره
میگوید: این آیه یک میلیون و هزار و دویست رقم معنا دارد. گاهی یک سطر
قرآن هر کلمهاش یکطور است. حتی هر قالبش یک طور است. «إِنَّ شانِئَکَ
هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/3) نگفته: «ان من شانک» شانک، شانئک، یک همزه
اضافی دارد. اگر میگفت: «ان من شانک هو الابتر» شان مثل قالب است، یعنی
همان کسی که به تو گفت: ابتر هستی، خودش ابتر است. پدر عمروعاص به پیغمبر
گفت: ابتر هستی، یعنی بیعقبه هستی. خودش ابتر است. میگوید: «شانِئَکَ»
یعنی هرکس در تاریخ به تو نیش بزند، خودش به همان نیش گرفتار میشود. یک
همزه بیشتر نیست.
چه چیزهایی ارزش است؟ مسجد خوب مسجدی است که
منار و کاشیکاریاش خوب باشد. خوب این خیلی ظلم است. مسجد خوب مسجدی است
که روحانیاش باسواد باشد. برنامهی مسجدش مفید باشد ولو مسجد کاهگلی باشد.
مسجد درست میکنیم مثل عروس درونش محتوا ندارد. محتوایش ضعیف است. تغییر
ارزشها مهم است. تحریف لغتها، میگویند: فلانی آدم خوبی است. به چه دلیل؟
کجایش خوب است؟ خیلی وقتها ما یک چیزی را خوب میدانیم.
یکوقت
کسی نزد من آمد و گفت: امسال مکه بودم خیلی سال خوبی برای من گذشت. گفت:
ماه رمضان مکه بودم. اول افطار یک میلیون، دو میلیون با کم و زیاد در
مسجدالحرام همه سفره پهن میکردند، افطار میکردند. افطار یک میلیونی، قبل
از اذان یک خرمایی و شیری میخورند، بعد نماز مغرب میخوانند. من از این
افطاری لذت بردم. گفتم: افطار اهل سنت غروب است. افطار ما مغرب است. بین
غروب و مغرب ده، دوازده دقیقه فرق است. شما زود افطار کردی. گفت: روزهام
باطل است؟ گفتم: مثلاً... از مرجع بپرس. گفتم: دیگر چه؟ گفت: نماز تروایح
میخواندند. امام جماعت مسجدالحرام قرآن را حفظ بود و میخواند و گریه
میکرد. ما سر نماز چقدر گریه میکردیم. عجب نمازی بود. گفتم: نماز تراویح
حرام است. گفت: اِ... معلوم شد هم روزه خورده و هم نماز حرام خوانده است.
خیلی از کارهای ما غلط است. اصلاً این عزاداری غلط است. این تبلیغ غلط است.
این درس غلط است. این روی ریشهها و زیربناهای فکر ما، چه چیزی ارزش است و
چه چیزی غیر ارزش است. این را باید تشخیص بدهیم.
حوادث واقعه
هم که میگویند همین چیزهاست. وگرنه غسل و تیمم که حوادث واقعه نیست. از
هرکس میخواهی تقلید کن. مهم این است که این خطی که جلوی من گذاشتند لیسانس
ما وقتی از دانشگاه فارغ شد چه مشکلی را در جامعه حل میکند؟ این طلبهی
ما وقتی ده سال در حوزه بود، چه مشکلی را در جامعه حل میکند؟ فقیه میشود.
مفسر میشود. مبلغ میشود. نویسنده میشود؟ همینطور حجت الاسلام خالی
میشود ولی هیچ هنری ندارد. باید برنامههای درس حوزه و دانشگاه طوری باشد
که بعد از پنج سال بفهمد کجا بود و الآن کجا هست؟ تحریف معانی ... مثلاً
صبر چیست؟ قناعت چیست؟ زهد چیست؟
3- معنای درست توحید و شرک
الآن
مشکل ما با وهابیها این است که وهابیها معنای شرک را غلط میفهمند.
میگویند: هرکس گفت: یا حسین شرک است. یا ابالفضل شرک است. شما باید یا
الله بگویید. یه جای یا الله هر امامی را صدا کنید شرک است. میگوییم: به
چه دلیل؟ میگوید: به دلیلی که قرآن میگوید: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ
أَحَدا» (جن/18) با خدا کس دیگری را صدا نزنید. یا حسین نباید بگویی. باید
یا الله بگویی. آیه دیگر میفرماید: «فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً
آخَر» (شعرا/21) این آیه میگوید: با خدا کسی را نخوان. آیه دیگر میگوید:
با خدا، خدایی را نخوانید. یعنی کسی را کنار خدا نگذار به عنوان اینکه این
هم خداست. ما حسین را خدا نمیدانیم. ابالفضل را خدا نمیدانیم. اینها
بندگان خدا هستند. ولی خدا هستند. اگر قرآن میگوید: با خدا احدی را صدا
نزن، آیه دیگر میگوید: با خدا کسی را به عنوان اله نخوان. ما ابالفضل را
خدا نمیدانیم. معنای شرک را غلط میدانند. نفهمیدند شرک یعنی چه؟ اصلاً
لغت را کسی حق ندارد از خودش... مثلاً این لیوان است، بگو ببینم. من
میگویم:آفتابه است. غلط کردی. شرک معنا دارد. یک کسی بیاید بگوید: این شرک
است. آقا این که به دیوار است گچ است؟ نه من میگویم: تخم مرغ است. حماقت
وهابیها این است که لفظ را عوض میکنند. در جامعه ما روشنفکر چه کسی است؟
فکر میکنیم کسانی که... تیپ سوپردولوکسی دارند. مسجد هم نمیآیند و به همه
نق میزنند، روشنفکر هستند. باسمه تعالی غلط کرد، کجای این روشنفکر است.
چهار تا سؤال کن ببینیم روشنفکر است، یا تاریک است؟ بعضی از روشنفکرهای ما
املهای درجه یک هستند. ژست خیلی سوپردولوکس روشنفکر، مخ اُمل اُمل است.
کوچکترین
تصرف نمیتواند در زندگیاش بدهد. مثلاً خودش را خانم مدرنی میداند. در
عین اینکه خیلی خانم روشنفکری میداند، اگر یک بشقاب که باید هر شش تا گلش
یکی باشد، یکی از این شش بشقاب بشکند، یکی از اینها را برمیدارد، در بازار
میرود و تمام شهر را زیر و رو میکند که یک بشقاب میخواهم گلش به این
بخورد. نصف روز برای یک گلی که روی سفال است عمرش را هدر میدهد؟ حضرت
عباسی این روشنفکر است؟ آدم عمرش را برای رنگ سفال بدهد؟ بنده خدایی بود
درآمدی داشت گفتند: از کجا پول میآوری؟ گفت: خر پیدا میکنم و از او پول
میگیرم. گفتم: نمیشود این خرها را به من هم معرفی کنی. گفت: آدمهایی
هستند مریض هستند. میخواهد شماره پلاک خانه و پلاک ماشین و شماره
شناسنامهاش یکی باشد. من از اداره ثبت شمارهها و پلاکها را گرفتم،
اینهایی که به هم میخورد، مثلاً یکی آخرش هجده باشد و یکی نوزده باشد، یکی
بیست باشد. بعد میگویم: آقا من یک شماره پیدا کردم این است. این چون عاشق
این شماره میشود که همه شمارهها به هم بخورد، مثلاً پنجاه میلیون داده
که شماره پلاک خانه و پلاک ماشین و شماره شناسنامهاش یکسان باشد. خوب
اینطور نیست. اصلاً معنای روشنفکر باید عوض شود.
ابتکار، خیلی
وقتها ما فکر میکنیم ابتکار است، ابتکار نیست. در کارهای مذهبی هم پیش
میآید. مثلاً تواشیح کجایش ابتکار است؟ چند نفر با هم میخوانند. خوب
فارسی بخوانید. من تواشیح را قبول دارم به شرطی که فارسی باشد. یا اگر عربی
باشد آیه و حدیث باشد. عربی برداشته آن طرف مصر یک آروغ زده و ما هم از او
تمرین میکنیم. ما تهاجم شرقی و غربی بسمان بود. دیگر تهاجم مصری
میخواهیم چه کنیم؟ صلواتها را تغییر میدهند. در قاریها میگویند: اللهم
صل و سلم و زد و بارک، این صلوات هیچ جای دنیا نیست. در هیچ کتاب شیعه و
سنی چنین صلواتی نیست. به هوای ابتکار برمیدارند...
آیه نازل
شد «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»
(احزاب/56) (صلوات حضار) به پیغمبر گفتند: «کیف نصلی» چطور صلوات بفرستیم؟
فرمود: بگویید «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» این صلواتی که پیغمبر گفته و
شیعه و سنی نقل کردند این است. همینطور هرکسی...
به خصوص
هنرمندان ما، یک خطی مینویسد، مثلاً میخواهد بنویسد: «السلام علیک یا
ابالحسن یا امیرالمؤمنین» السلام را این طرف مینویسد. ابالحسن را این طرف
مینویسد. کجش میکند. هیچ جنی نمیتواند این را بخواند. میگوییم: این
چیه؟ میگوید: این هنری است. خیانت به هنر میکنند. معنای هنر این است: زود
بفهمی و دیر یادت برود.
مثل تابلویی که آقای فرشچیان عصر
عاشورا را کشیده است. اسب هست که... این را دیدید؟ یک اسب است که نزدیک
خیمهها میآید. این را آدم با ماشین و با سرعت 120 هم برود، تابلو را
ببیند متوجه میشود برای عصر عاشورا است. هم زود میفهمی و هم در ذهن
میماند. وگرنه بیاییم یک چیزی درست کنیم، تندیس درست کنیم. تواشیح درست
کنیم. عرض کردم یکی از راههای اینها، سرمان را به کارهای الک دولک، بند
میکنند.
یک کسی به من میگفت... نه به من نمیگفت. جایی
میگفت. من هم گوش میدادم. میگفت: خیلی از چیزهای فرهنگ ما پایش به هیچ
جا بند نیست. از جمله شعرهایی که تقریباً همه ایرانیها حفظ هستند این است:
«اتل متل توتوله» اتل یعنی چه؟متل یعنی چه؟ توتوله یعنی چه؟ گاو حسن
چجوره؟ خوب از خود حسن بپرس. چه کار به گاوش داری؟ چه کسی به چه کسی میرسد
احوال گاو او را میپرسد؟ احوال خودش را بپرس. میگوید: گاو حسن چجوره؟ نه
شیر دارد نه سینه... خیلی خوب! که چه؟ گاوش را بردند اردستان. گاو در
اردستان چه کار میکرده؟ یک زن کردی بستان؟ زن کردی که در اردستان نیست. در
کردستان است. اصلاً تمامش چرت است. اینها خیانت به فکر است. برمیدارند به
اسم هنر و میراث فرهنگی یک چیزهایی را میراث فرهنگی قرار میدهند و جلوی
موانع را میگیرند. این ساختمان باید باشد. به چه دلیل باید باشد؟ کجای این
ساختمان ابتکار است؟ برای قرن فلان است. الآن میدانید زمین متری چند است؟
زمین اسراف میشود. ما میتوانیم از این استفاده کنیم. خلاصه میراث
فرهنگی، روشنفکر، تواشیح، صلوات، کتابهای درسی، برنامهریزیها، ژستهای
مدرن، اینها یک ذره یک ذره...
4- خطر خودباختگی در برابر فرهنگ غرب
یکوقت
یک جوان هیپی بود، زمان شاه موهای خیلی بلندی داشت. آمد گفت: حاج آقا مردم
خیلی به من بخاطر موهایم نگاه میکنند. حرام است؟ گفتم: نه اگر خودت
انتخاب کردی، حلال است. جوانی دوست داری اینطور باشی. اگر روی پای خودت
ایستادی حلال است. اما اگر در فیلم دیدی پیداست پف هستی. یعنی از خودت
اراده نداری. جوان از سینما بیرون آمد، سیگارش را اینطور روشن کرد. گفت:
شما سیگار میکشیدی، همیشه همینطور نگه میداشتی؟ چرا الآن اینطور میکنی؟
گفت: ندیدی در فیلم سیگار را اینطور روشن کرد؟ جوان، هشتاد کیلو وزنش است.
ژست هم میگیرد مثل اینکه از اتریش پایین آمده است. اما در نگه داشتن چوب
کبریت از خودش اراده ندارد. این مصیبت است. بیهویتی و خودباختگی، من چه
کار به لباس غربی و شرقی دارم. آن مقداری که دوست داری، منطق داشته باشید.
اگر این کفش را دوست داری، منطق هم دارد که این کفش، بهترین کفش است؟ یعنی
واقعاً با این کفش بهتر میتوانی راه بروی؟ دختران بیهویت، پسران بیهویت،
اختیار...
جوان آرایشگاه میرود میگوید: آقا اینجا را ژاپنی
بزن. اینجا را آلمانی و اینجا را فرانسوی بزن. اختیار پشم سرش دست خودش
نیست. یعنی باید گریه کنیم که اینقدر بعضی از جوانهای ما پوک شدند. نفوذ
این است. من کار به مد ندارم. میگویم: اگر انتخاب کردی خوب است. انتخاب با
دلیل، یک کسی ممکن است انتخاب غلطی بکند. انتخاب غلط را کار ندارم.
ما
بهزیستی رفتیم. دیدیم دستهای یک جوانی را با طناب بستند. گفتیم: چرا
دستهایش را بستید؟ خودش را میزند؟ دیگران را زده است؟ گفت: نه. گفتیم: پس
چرا دستش را بستید؟ گفت: هر رقم غذا میدهیم نمیخورد، نجاست خودش را
میخورد. گفتیم: واقعاً اینطور است؟ گفت: بله. ممکن است کسی نجاست خودش را
بخورد. این ابتکار نیست. بعضی جاها ابتکار نیست، استفراغ است. پوک شدن در
نگه داشتن چوب کبریت...
فکر میکنیم مثلاً چون این آهنگ، آهنگ
فلان است، یا مثلاً فرض کنید فلان دانشمند این کار را کرده است. بکند. اگر
یک دانشمندی سیگار کشید. مثلاً یک آیت الله یا یک استاد دانشگاه سیگار
کشید، باید بگوییم: سیگار خوب است؟ نه سیگار بد است. حالا هرکس هم باشد، هر
مقامی هم باشد، سیگار کشیدن کار بدی است. هرکس میخواهد سیگار بکشد،
اسکناس آتش بزند. چون اگر اسکناس آتش بزند، پولش رفته است. ولی این اسکناس
را میدهد سیگار میخرد، سیگار میکشد. هم پولش رفته و هم ریهاش رفته
است. هرکس میخواهد سیگار بکشد پول آتش بزند. لااقل ریهاش سالم است.
5- آسیب فضای مجازی در اخلاق اجتماعی
اینکه
ما یکطور داریم بعضیها فضای مجازی و سایت و اس ام اسها، جامعه ما... شما
در روز ببینید چند متلک اس ام اس میشود، چند حرف حسابی اس ام اس میشود؟
چند تا شعر خوب اس ام اس میشود؟ چند تا حرفهای حکیمانه اس ام اس میشود؟
چند تا چرت و پرت اس ام اس میشود؟ یعنی نسل نو ما دارد آسیب میبیند.
خودمان را دریابیم. قرآن میگوید: خاسر کسی نیست که سکهاش ارزان شود.
خانهاش ارزان شود. «ِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا
أَنْفُسَهُمْ» (زمر/15) خاسر، زیانکار واقعی کسی است که خودش را مفت
میفروشد.
یک نفر هی بر سر خودش میزد و میگفت: باختم، باختم!
گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند برو کربلا امام حسین را بکش، به تو جایزه
میدهیم. ده درهم خرج خودم و اسب و شمشیرم کردم. رفتم کربلا برگشتم شش
درهم به من دادند. اینها خسارت است. انسان جوانیاش را بدهد، هیچ هنر و
مهارت و ابتکاری ندارد. تقلیدش هم از سر تا پایش تقلید است.
جوانی
از من پرسید: چرا ما باید از شما آخوندها تقلید کنیم؟ گفتم: به دلیل اینکه
آخوندها هم از کت و شلواریها تقلید میکنند. تمام آخوندهایی که مریض
میشوند پیش کت و شلواریها میروند، دکترها هم همه کت و شلواری هستند.
هرچه دکتر گفت، میگوید: چشم. این قرص را بخور. این را دو تا بخور. این را
یکی بخور. قبل از غذا، بعد از غذا، نصف بخور. آن را شش ساعت، آن را هشت
ساعت، هرچه گفت، میگوییم: چشم. چرا؟ چون دکتر است. کارشناس است. گوش
میدهیم. همینطور که آیت اللهها به حرف کت و شلواریها گوش میدهند، کت و
شلواریها هم باید گوش به حرف آخوند بدهند. آخوند نود ساله به حرف شما گوش
میدهد. آنوقت شما گوش به حرف نود ساله نمیدهید؟ این تکبر است. گفت: نه
آخر ما خودمان فکر داریم. گفتم: با فکرت همه چیز را میفهمی؟ شما در عمرت
پشیمان نشدی؟ گفت: چرا. گفتم: همین که پشیمان شدی پیداست فکرت کار نمیکند.
چون اگر انسان عقلش کامل باشد هیچوقت پشیمان نمیشود. همین که پشیمان
شدی...
در ثانی شما این شلواری که پوشیدی، برای ران پایت تنگ
است. الآن ران پایت در آن گیر کرده است. حال که میدانی ران کلفت است. ولی
قسمتی که برای ران است تنگ است. آنوقت ساق پا باریک است. برای باریک، پاچه
را گشاد دوختی. یعنی پارچه تمبان تو گشاد و ران پایت تنگ است. تو نمیدانی
چه تمبانی پایت کنی. برای گشاد، تنگ میدوزد و برای تنگ گشاد میدوزد. حالا
خوشبختانه دارند برمیگردند.
6- توجه به کرامت انسان در نزد خداوند
ما
چقدر شنیدیم شیرینی دانمارکی، ذرت مکزیکی، در خیابانها دیدیم. حالا هرجا
میبینیم نوشته دیزی سنتی، غذای سنتی، نان سنتی، محلی، خانگی. یعنی رفتیم
سر ما به سنگ خورد و برگشتیم. از اول چرا رفتی؟ خودتان را کشف کنید. شما
خلیفه خدا هستید. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة» (بقره/30) خودت
را کشف کن. «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (حجر/29) روح خدا در توست. خودت
را کشف کن. خودت را حرام نکن. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ
الْخالِقِینَ» (مؤمنون/14) خدا بهترین ساختمان را به تو داد. «أَحْسَنِ
تَقْوِیم» (تین/4) خدا بهترین ساختمان را به تو داد. «سَخَّرَ لَکُمْ»
(جاثیه/13) «خَلَقَ لَکُمْ» (بقره/29) «مَتاعاً لَکُم» (مائده/96) ابر و
باد و مه و خورشید برای توست. تو یک وجود استثنایی هستی. حیف هست این فیلم
را ببینی. من کاری به حلال و حرامش هم ندارم. فرض کنید تمام فیلمها حلال
است.دیگر از این بالاتر! آخر فیلم چه چیزی نصیب تو شد؟ چقدر رشد کردی؟
هرکاری میکنید باید درونش رشد باشد. حالا رشد بدنی باشد، برای سلامتی تو
باشد. کوهنوردی باشد. تربیت بدنی باشد. رشد علمی و اخلاقی و سیاسی و
اقتصادی باشد. اصول دین نسل نو باید رشد باشد. آخر این چه میشود؟
بعضی
وقتها کارها مثل کلمه هیچی است. میگوییم: آقا ببخشید این کلمه را
بخوانید. چیه؟ با هم بخوانید... هیچی... حالا بخوانید... هیچی... یعنی باشد
هیچی، نباشد هیچی. خیلی از فیلمهایی که میبینیم اینطور است. نگاه به
فیلم میکنیم هیچی، بعدش هم میبینیم هیچی. یک لحظه ممکن است کیف داشته
باشد، مثل خاراندن. وقتی آدم دستش را می خاراند یک لحظه حال میآید. بعد از
پنج دقیقه نه اینجا چیزی است نه اینجا.
آتش به عمرمان
میزنیم. به استعدادهایمان آتش میزنیم. نمیفهمیم برای ما چه طراحی کردند؟
ما را میرقصانند. قبرستان بقیع چهار امام بود. وهابیهای لعنتی خراب
کردند. مردم ایران در خیابان ریختند و گفتند: عزا عزاست امروز... میدانید
چه شد؟ رضاشاه یک عکس از راهپیمایی گرفت. برای خارج فرستاد که مردم ایران
در خیابان ریختند که ما قاجاریها را نمیخواهیم. پهلوی را میخواهیم. گوش
دادید. قبرستان بقیع را در مدینه خراب کردند. قبر چهار امام، مردم ایران به
غیرتشان برمیخورد. در خیابان میریزند عزاداری کنند. عکس میگیرند و خارج
میفرستند که مردم ایران ریختند که ما قاجاریها را نمیخواهیم، پهلوی را
میخواهیم. یعنی ما را میرقصانند. نمیگذارند خودمان فکر کنیم. چه
استفادهای از ما کردند؟
گاهی طراحیهایی میکنند که... حالا
که دیگر طراحی فاسد در الاغها هم راه پیدا کرده است. یک نفر الاغی داشت،
هرجا میخش را میکوبید، الاغ فرار میکرد. گفت: یعنی چه؟ من حریف تو الاغ
هم نمیشوم؟ یک میخ طویله بلند گرفت رفت در یک زمین سفت تا آخر کوبید. گفت:
حالا میتوانی بکن. رفت و برگشت دید کنده است. گفت: این نمیتواند بکند،
چطور کند؟ دید الاغ با سمش دور این میخ خاک جمع کرده است، طوری که این میخ
مثل فواره شود. بعد خوابیده در آن ادرار کرده و زمین خیس شده، زمین که نرم
شد میخ را کنده است. وقتی الاغها تدبیر میکنند. (خنده حضار) آنوقت من
برای جوانی خودم نباید تدبیر کنم که بابا این به من چه چیزی یاد میدهد؟
این زمانی از من گرفت به من چه چیزی داد؟ بعضی از فیلمهای تلویزیون هم
همینطور است. سرکاری است. چون تلویزیون ثانیهای و دقیقهای پول میدهد.
البته
من از تلویزیون پول نمیگیرم. ولی آنهایی که میگیرند دقیقهای میگیرند.
حالا فیلم ساخته، اگر شانه تخم مرغ را در یخچال بگذارد، میگویند: دو
ثانیه، ولذا در یخچال را باز میکند، شانه تخم مرغ را نمیگذارد، در یخچال
را باز میکند و شانه تخم مرغ را اینطور میگذارد. بگوید: ده ثانیه که پول
بیشتری بگیرد. خوب او میخواهد بگیرد، بگیرد. بالاخره او هم باید نان
بخورد.
یک آقایی دکتر میرفت، نسخه را میگرفت، نمیخورد.
گفتند: تو هم مریض هستی. هم دکتر میروی و نسخه میگیری و هم داروهایت را
نمیخوری! گفت: اما دکتر میروم چون دکتر میخواهد زندگی کند. باید مراجعه
کنیم. دارو میخریم، داروساز هم باید زندگی کند. من هم نمیخورم چون
میخواهم زنده بمانم. این همه دارو بخورم، میمیرم. او میخواهد زندگی کند.
او هم میخواهد زندگی کند و من هم میخواهم زنده بمانم!
برادرها
در و دیوار مسموم است. دائماً دارند روی آتش بنزین میریزند. به هیچ چیز
نمیشود اطمینان کرد مگر به عقل و وحی. دیگران ما را دوست ندارند. الآن چند
تا رئیس جمهور آمریکا عوض شده است. یکی هم به تازگی عوض شد. بگویید:
آمریکا ما چند تقاضا از شما داریم. این فرمول پپسی را به ایرانیها یاد
بدهید. پپسی یک نوشابه است. فرمول این را یاد بدهید چطور درست میکنید؟ اگر
حاضر شدند یک فرمول پپسی را به ایرانیها یاد بدهند؟ یعنی کل هشتاد میلیون
شما را به اندازه یک پپسی برایش ارزش قائل نیستند. اینها حاضر هستند بخاطر
حفظ اسرائیل تمام امتهای اسلامی را به هم بریزند. ما باید بدانیم چه کسی
ما را دوست دارد و چه کسی ما را دوست ندارد.
برنامههای
فرهنگی، سایتها، فضای مجازی، در و دیوار سم پاشی است. البته بعضی از
مسئولین هم دسته گل آب میدهند که این هم یک راه نفوذ است. وقتی بنده کلی
حرف از تقوا میزنم که مردم تقوا حق الناس، میگویند: ما حق الناس هستیم.
آن آقایی که در فلانجا فلان مقدار اختلاس کرد، حق الناس نبود؟ یعنی تمام
حرفها و تبلیغات بنده را عملکرد یک مدیر و مسئول در یک بانک و شرکت و
وزارتخانه خراب میکند. عملکرد ما خیلی بد بوده است. ما الآن ظلم به پیغمبر
میکنیم. چون اینها میگویند: جمهوری اسلامی، ننگ است برای اسلام که ما
مسلمان باشیم و بعد بگویند: بیشترین اختلاس در جمهوری اسلامی و بانکهای
جمهوری اسلامی میشود. در شرکتهای جمهوری اسلامی میشود.
7- خطر غفلت از استعدادها و فرصت جوانی
راه
نفوذ یکی سوء قصد دشمن، یکی عملکرد ما، یکی هم غفلت خود ما است. ما باید
غافل باشیم. شما وقتی میبینی هوا سرد است خودت لااقل بولیز بپوش. جوانهای
ما باید خودشان یک بولیز بپوشند. منتظر برنامههای حوزه و دانشگاه نباشید.
شما خودت چقدر عمر داری؟ پنج سال، ده سال، پانزده سال. چقدر نیاز هست؟
نیازهایت را بنویس. عمرت را بنویس. بعد ببین آیا وقت داریم برای اینکه
وقتمان را صرف الک دولک کنیم؟ سر حرفهای بیخودی، چقدر پایان نامه
مینویسند. پایان نامه نوشته و مدرک هم گرفته، اما این پایان نامه چه مشکلی
را حل کرد؟ تحقیقات و پژوهشها خیلی بی سر و صاحب است. پژوهش باید به
مقداری برسد که یک مشکلی را حل کند. باید طوری باشد که وقتی بچه از کلاس
بیرون آمد، بگوید: یک چیزی به من اضافه شد. سرگرمی نباشد. این مناری که شما
ساختی چه کسی رویش میرود اذان بگوید؟ منار باید یک متر باشد. پیغمبر به
بلال گفت: روی دیوار برو اذان بگو. دیوار زمان پیغمبر یک متر و نیم بود.
روی پشت بام برو اذان بگو همسایه بفهمد. آخر نود متری چه کسی بالا میرود؟
آن بالا اذان بگویی، کسی این پایین نمیفهمد. چه کسی است که برود؟ چه کسی
است که اذان بگوید و چه کسی است که این پایین بفهمد؟ چشممان را بستیم و
همینطور پول و عمرمان هدر میرود. یک مقدار باهوش باشیم. «قُلْ إِنَّ
الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» خدایا تو خودت میدانی
چقدر نعمتهای تو را هدر دادیم. جوانیمان را هدر دادیم. چشممان را هدر
دادیم. گوشمان را هدر دادیم. قلبمان را هدر دادیم. زبانمان را هدر دادیم.
کتابهای کم فایده مطالعه کردیم. رفاقتهای بیهوده گرفتیم. عمرمان را صرف
جلساتی کردیم که هدر دادیم. خیلی هدر دادیم.
هدر رفتههای
گذشته ما را ببخش. از الآن به بعد ما را لحظهای «وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ
فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ» (صحیفة سجادیه، دعای20) خدایا لحظهی غفلت
خودت ما را متذکر کن. از این به بعد عمرمان و نعمتهای تو را هدر ندهیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»